به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
اولین بار این اسم را حوالی چهار سال پیش شنیدیم. شهرام شاهحسینی، کارگردان بیخطری که تنها چند فیلم تجاری باکیفیتی معمولی از او دیده بودیم، فیلم جدیدی را کلید زده بود که فیلمنامهاش را پرویز شهبازی نگاشته و با توجه به جو استریلیزه آن سال، بازیگران حساسیتبرانگیزی را هم در تیم خود داشت. فیلم در سکوت نسبی خبری کلید خورد و ساخته شد تا در جشنواره فجر سال بعدش شرکت کند و توسط داوران در بخش اصلی مسابقه قرار بگیرد.
هرچند «خانه دختر» همین حالا هم عنوان پنجمین فیلم بخش نگاه مردمی سی و سومین جشنواره فیلم فجر را با خود به یدک میکشد اما بیاغراق یکی از بدترین فیلمهای نمایش دادهشده در آن دوره جشنواره بود. یکی از ناامیدکنندهترین دورههای جشنواره که «خانه دختر» یکی از ناامیدکنندهترین فیلمهایش بود.
حامد بهداد در فیلم خانه دختر
شب نمایش فیلم در سالن همایشهای برج میلاد را به یاد دارم. به دلایلی که بعدتر روشن شد، «خانه دختر» در سانس آخر که تا اواخر نیمهشب طول میکشید اکران شد اما بااینوجود عده زیادی ماندند و عده زیاد دیگری هم خود را رساندند تا فیلم را از دست ندهند. دلیلش مسلماً دیدن اثر جدید کارگردان فیلمهایی مانند «کلاغپر» یا «زنها فرشتهاند» نبود! دلیلش نام پرویز شهبازی بود که این بار نه در جایگاه کارگردان که تنها فیلمنامهنویس «خانه دختر» به چشم میخورد. این برای خیلیهایی که «نفس عمیق» فیلم عمرشان بود کنجکاوی برانگیز مینمود.اتفاقی که آن شب در سالن سینما افتاد، غیره منتظره بود. واکنشها، صدای بلند خندههای تمسخرآمیز، سوت و کف و هو کردنها سالن را محاصره کرده و «خانه دختر» یک کمدی ناخواسته مضحک از آب درآمده بود. فیلمی بیسروته و بیمنطق و دمُده که اثری از شور مدرن پرویز شهبازی و نگاه ریزبینانهاش به دغدغههای خاص روزگار خود را نداشت و با زبانی کهنه و بیانی الکن، نگاه جامعه به مقوله بکارت دختران جوان را روایت میکرد. موضوعی که در سالهای اخیر بهظاهر زیاد چالشبرانگیز و دغدغهمند نمیآید و در لوای سکوت رسانهای و شرم اجتماعی حلشده به نظر میرسد اما حقیقتاً در لایههای درونیتر جامعه هنوز هم پیچیدگیهای بسیار اساسی خود را دارد، انگار که همیشه در مواجهه با آن صورتمسئله پاکشده باشد.
باران کوثری و پگاه آهنگرانی در فیلم خانه دختر
اما «خانه دختر» محافظهکارانهترین و عامیانهترین داستان ممکن را برای رفتن سراغ چنین موضوع مهمی انتخاب کرده بود، از جنس داستانهایی که احتمالاً دختران در سنین بلوغشان در راهنمایی و اوایل دبیرستان برای همدیگر تعریف میکنند و زیرزیرکی میخندند. همینقدر ساده لوحانه و بچهگانه و تخیلی! و اینها همه و همه متوجه کسی نبود جز پرویز شهبازی فیلمنامهنویس که خالق اصلی این افتضاحی بود که بر پرده میدیدیم. فیلم تمام شد و آنها که سوت و کف زده بودند، مفرح و خندان از فیلم بامزهای که دیده بودند سالن را ترک کردند. خیلیها میگفتند “شهبازی رد داده!”، “فیلمنامه رو بهشون انداخته و یه پولی به جیب زده” و عدهی دیگری هم بودند که بهتزده، گیج و منگ در خودشان فرورفته بودند، از «نفس عمیق» تا «خانه دختر» یکعمر، یک عقیده و همه باورهای روز آدم فاصله بود…بعضی هاشان حتی با خودشان کنار نمیآمدند و میدانستند یک جای کار میلنگد؛ اما کجا؟فردای اکران «خانه دختر» زمزمههایی از فیلم شنیده میشد.
رعنا آزادیور در فیلم خانه دختر
از یک بخش گمشده در فیلم که پشت درهای سالن سینما و زیر تیغ سانسورچیهای بیرحم سلاخی شده بود. شبیه به اسلشرهای ژاپنی! گوش به گوش داستانی ردوبدل میشد که خیلی از نامنطقیهای فیلم و اتفاقات مضحک آن را سروسامان میداد. شکل خاص روایت دوپردهای فیلم که در ابتدا به جستوجوی قهرمان ناپدید فیلم و سپس در پرده دوم با حضور او به جستوجو و کشف حقیقت میپردازد، دیگر مانند دیشب بیخودی و ادا اطوارانه و مسخره نمیآمد. امروز صبح سراسر با فیلم دیگری سروکار داشتیم که احتمالاً آن «خانه دختر» بود نه چیزی که دیده بودیم. تماشای فیلم درحالیکه تکه اساسی و موتور محرکه اصلیاش را دزدیده یا کشته بودند، باعث شده بود بهجای دیدن یک “فیلم” و پرداختن به آن و فکر کردن به حال و هوا و دغدغهاش به اتفاقی که روی پرده میافتاد بخندیدم و تیم سازنده فیلم را مسخره کنیم که چطور توانستهاند همچین چیز بدی بسازند.
رعنا آزادیور و پردیس احمدیه در فیلم خانه دختر
از آن شب نزدیک به سه سال دیگر هم گذشته و امروز «خانه دختر» دارد حتی با نسخهای سانسور شده تر که زمان فیلم را به شکل قابلتوجهی پایین آورده و به هشتاد دقیقه رسانده! روی پرده هر شب نمایش داده میشود، تماشاگران زیادی آن را میبینند به فیلم بدوبیراه میگویند و میروند.یادداشتهای منفی یکی پس از دیگری فیلم را میکوبد و این وسط همه عوامل فیلم را مقصر میدانند که اتفاقاً تلاش قابل قبولی و زحمت ویژهای را برای فیلم گذاشتهاند. شبه آنونسی از یک “فیلم” هر شب نمایش داده میشود و مردم از نمایش هیچچیز نمیفهمند و به خانههایشان میروند و بهجای اینکه به آنها خوراک فکر و چالشهای فرهنگی و اجتماعی داده شود، اسباب تفریح و جوک ساختنشان فراهمشده است.
باران کوثری و پگاه آهنگرانی در فیلم خانه دختر
اتفاق ترسناک اینجا در حال وقوع است. در کشتن تفکر. در اینکه در همین یادداشت بهجای اینکه از «خانه دختر» حرف بزنیم باید قصه صد من یه غاز شبهای جشنواره را نشخوار کنیم! مقصر چه کسی است؟ وزارت ارشاد که به ممیزیهای خودش احترام نمیگذارد و به فیلمنامهای مجوز میدهد که میداند قرار است سانسور شود؟ وزارت ارشاد که اجازه چاپ اخبار تجاوز محارم به فرزندانشان را به روزنامههایش میدهد و همزمان آن را از فیلمها بیرون میکشد؟ وزارت ارشاد که سانسور میکند؟ یا تهیهکنندهای که تصمیم میگیرد لاشهی لخت و نیمهجان چیزی را که روزی یک “فیلم” بوده است، در معرض تماشای عموم بگذارد؟ شبیه به اعدامهای درملأعام؟ کارگردانی که زیر بار چنین فاجعه ای رفته و همه راشهای فیلمش را سربه نیست نکرده تا امروز این چیز هشتاددقیقهای در سالنهای سینما او را بدنام نکند؟حالا کمترین تقصیرها بهسوی پرویز شهبازی است. مقصر شبیه به همه بازیهای دیگر قدرت در پشت پرده مجهول میماند و دو سال دیگرکسی«خانه دختر» را به یاد نمیآورد. همانطور که در این دو سال به یاد نمیآورد…ولی کماکان چیزهایی روی پرده خواهند آمد که لاشه اثری باشند که روزی، حداقل آن موقع که نطفههای اولیهاش در ذهن خالقش بسته میشد ردی از یک “فیلم” بر پیشانی خود داشتهاند.
مقصر را فراموش کنید، لطفاً به روح آزاد سینما و هنر و تلاش عوامل فیلم ناپدیدشده «خانه دختر» احترام بگذارید و به تماشای لاشه بیجانش نروید!
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.