به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
تروفو یکی از بنیانگذاران سینمای مدرن فرانسه، معتقد است فیلم خوب باید نشان دهنده لذت های بی پایان یا رنج های بی شمار فیلمساز باشد و چیزی میان این دو اعتباری ندارد. هرچند ما مبانی سینمایی خود را از نوشته های امثال تروفو نخواهیم گرفت و اصول و قواعد خودمان را ایجاد خواهیم کرد ، اما “بادیگارد” را می توان یکی از مصداق های جمله مذکور دانست. حاتمی کیا باز به مسیر اصلی و تخصصی اش باز گشته است. دغدغه های دیگر فیلمساز برای همه قابل احترام است اما همه دوست دارند حاتمی کیا را با آثاری مانند “آژانس شیشه ای” و “بادیگارد” به یاد آورند. “بادیگارد” حرف های زیادی برای گفتن دارد.
“بادیگارد” به لحاظ تکنیک فیلمسازی در قله آثار حاتمی کیا قرار دارد. اثر بسیار پخته تر از “آژانس شیشه ای” از کار در آمده است که استفاده از عوامل کاملا حرفه ای می تواند یکی از دلایل آن باشد. محمود کلاری هم در صحنه های پرتنش و اکشن و هم در صحنه های حسی و آرام، به درستی از قابلیت های دوربین و تکنولوژی بهره برده است و تصاویری کاملا سینمایی بر پرده نقره ای نشانده است. تا اینجای جشنواره ی سی و چهارم، بادیگارد تنها فیلمی بوده که ارزش نشان داده شدن بر پرده عریض سینما را داشته و پس از مدت ها تفاوت میان فیلمبرداری و تصویربرداری را در قاب و ترکیب بندی تصاویر نشان داده است. نکته ای که نباید در مورد کیفیت بالای تصاویر فیلم نادید گرفت اشراف کامل حاتمی کیا بر اصول فیلمبرداری و تعامل اش با کلاری است. نتیجه مطلوب این همکاری در همه سکانس ها به ویژه سکانس های خیابانی و پایان بندی قابل مشاهده است.
حاتمی کیا مانند همیشه از نور و تصویر برای پردازش شخصیت ها استفاده کرده است. حاج حیدر همیشه در پس زمینه ای از نور وارد قاب می شود و در نور، از لوکیشن ها خارج می شود. در پلان طولانی نهایی هم روح حاج حیدر با گذر از تونلی که می توان آن را نمادی از قفس دنیا برای حاج حیدر دانست به سوی نور انتهای تونل می رود و تیتراژ نهایی آغاز می شود. اما شخصیت بازپرس همیشه در قاب های محدود و در فضایی بسته نشان داده می شود . محدود، مانند دیدگاه بسته ی خود بازپرس که گویی قصد او از تحقیق ، فقط بیرون کشیدن نکات سیاه از پرونده افراد است. اتاق کاری بازپرس تداعی کننده گوشه تاریک ذهن افراد بیمار است. این شخصیت را می توان کامل شده شخصیت سلحشور در آژانس شیشه ای دانست که فصل انتقام گیری او آغاز شده است.
در “بادیگارد” هم مانند سایر آثار حاتمی کیا موسیقی بار احساسی فیلم را به دوش می کشد اما این بار به صورت حرفه ای تر. موسیقی همایونفر طبق تعریفِ موسیقی متن عمل می کند : یعنی احساس می شود ، تاثیر می گذارد اما شنیده نمی شود. بر خلاف فیلم های قبل حاتمی کیا که موسیقی بخشی از روایت فیلم را بر عهده داشت و جدای از فیلم هم شنیده می شد، موسیقی بادیگارد بیشتر نقش اغنایی دارد تا روایی. در حقیقت موسیقی فیلم است نه موسیقی بی کلامِ رادیویی. تاثیر گذار ترین سکانس فیلم به یاری همین موسیقی گلیم خود را از آب بیرون می کشد. حاج حیدر پس از زمین خوردن در شب بارانی ِ ماموریت به خانه باز می گردد. زخمی و دل شکسته از این همه بی مهری ها. همسر و دخترانش زخم های او را تیمار می کنند و حاج حیدر با پوششی شبیه به لباس احرام در میان آن ها نشسته است . دوربین با سرعتی پایین به جمع خانواده حاج حیدر نزدیک می شود. هر چه قدر فاصله بیننده با آن ها کمتر می شود موسیقی بیشتر شنیده شده و صحنه ای مملو از احساس خلق می گردد. بیننده خود را یکی از اعضای خانواده آن ها احساس می کند و غم آن ها را غم خود می داند.
مزیت های بی شمار اثر به لطف کارگردانی قدرتمند حاتمی کیا و سخت کوشی های وی برای ارائه تصویریِ مضامین شکل گرفته است. این تلاش در جای جای فیلم خود نمایی می کند. گریم خاص آقایی پرستویی و شباهت وی به یکی از شخصیت های محبوب جامعه ، بنز قدیمی حاج حیدر در کنار بنز های مدل بالای تیم حفاظت که نشانی از تغییرات مبانی اساسی نظام در میان مدیران میانی است، از جمله این نشانه ها هستند که در ادامه به بررسی آن ها خواهیم پرداخت.
کارگردانی خوب اثر به تدوین هم یاری رسانده است و دست تدوینگر را برای ارائه کار با حداقل صحنه زاید باز گذاشته است. حتی زمانی که رابطه سکانس ها بدون استفاده از تصاویر ارتباطی میسر نیست ، تصویر از نمای خیابان های شهر با زوم اوت به منزل حاج حیدر می رسد و روایت را از سر می گیرد. نکته قابل بحث دیگر در مورد تدوین اثر، ریتم عالی آن است. ریتم فیلم اغلب تند است و در زمان های لازم کند می شود تا فرصت تنفس و تفکر به بیننده بدهد. البته از نظر نگارنده در سکانس های معرفی میثم ریتم کار قدری از دست می رود که لطمه ای جدی به روند کلی اثر وارد نمی کند. لازم به ذکر است که ریتم خوب اثر بیشتر از تدوین، مرهون داستان غنی ، مهندسی شده و خرده روایات متناسب آن است .
از دیگر مولفه های قدرت کارگردانی حاتمی کیا بازی های روان ، بدیع و صمیمی بازیگران است که بیننده به راحتی با آن ها ارتباط می گیرد و نمونه های واقعی آن ها در ذهن خود مرور می کند. این مزیت در سایر آثار ایشان هم وجود داشته است و این بار به یاری مریلا زارعی شکل متفاوت تری به خود گرفته است.
بادیگارد در لایه های پایینی خود مفاهیم عمیقی جای داده است که ناشی از دغدغه های جدی آقای حاتمی کیا درباره جامعه کنونی و نسبت آن با اصل انقلاب اسلامی است. هشدار به از دست رفتن مبانی اصیل اعتقای درباره نظام جمهوری اسلامی پیرنگی است که در تک تک سکانس های فیلم جاری شده است. حاج حیدر از همان ابتدا نسبت خود را با شغل و اعتقاداتش تعیین می کند. او بادیگارد نیست. محافظ است . بادیگارد از جسم افراد دفاع می کند اما محافظ فرد نمی شناسد ، اعتقاد می شناسد. او محافظ است تا از اصل نظام و اعتقاد شخصی اش به آن دفاع کند. راه حاج حیدر همان راه زمان دفاع مقدس است. زمانی دفاع در جبهه ها بوده است و امروز وظیفه دفاع در قالب حفاظت از شخصیت ها است. برای او صولتی ، میثم زرین یا شخصیت هایی که از آن ها تنفر دارد فرقی ندارند او تنها به این دلیل ،که همه آن ها یکی از ستون های نظام جمهوری اسلامی هستند حاضر است جان خود را فدا کند. این نحوه نگاه به دنیا همان اصلی است که باعت شده گریم پرویز پرستویی شباهتی مهندسی شده به یکی از شخصیت های محبوب نظام داشته باشد.
نام فیلم هم بر اساس همین تفاوت دیدگاه نسبت به محافظ و بادیگارد شکل گرفته است . خوانندگان عزیز حتما فیلم بادیگارد با بازی کوین کاستنر را به خاطر دارند. در آن فیلم کاستنر مامور می شود تا از جان خواننده ای امریکایی در کنسرت ها محافظت کند. وظیفه او – خوب یا بد – در چارچوب حفظ جان خواننده محدود شده است. اما در مرام حاج حیدر پایین ترین سطح از وظیفه ، حفظ جان افراد است. این رفتارها ناشی از یک نکته اساسی است. حاج حیدر اصول را می شناسد نه هیچ چیز دیگر را. حاج حیدر حق را می شناسد و همه چیز را با آن می سنجد. این یعنی پاسخ به سوال میثم زرین در اولین برخورد با آن ها. حاج حیدر خیبری است مانند حاج کاظم در “آژانس شیشه ای”. دیالوگ معروف آژانس را به یاد بیاوریم. آن جا که می گوید :”خیبری سوز داره ، دود نداره. دود موتورای شما این مردم و خفه کرده”. حاج حیدر هرجا وظیفه حکم کند به موتوری ها( فرض بر این است که خوانندگان عزیز معنای استعاری این لفظ را می دانند) می تازد و هرجا که لازم باشد علیه سیاست مداران و مشاوران مزدور موضع می گیرد. حلج حیدر اصول دارد.
اعتقاد به همین اصل است که تحمل این همه بی مهری ها و ناجوانمردی ها را برای او آسان می کند. وجود این ایدئولوژی در زندگی حاج حیدر شک او را به مسئولین نظام بر طرف می کند . حتی اگر اغلب آن ها به مسایل انحرافی کشیده شده باشند دلیلی برای اشتباه بودن اصل کار محسوب نمی شود. به طور حتم این اعتقاد در فیلمساز هم وجود داشته است. چرا که در پایان بندی حاج حیدر اجر یک عمر پایمردی خود را در ماموریتی الهی – نه سازمانی- با شهادت می گیرد. حال این پایان بندی را مقایسه کنید با زمانی که قرار بود حاج حیدر محکوم و له شده میان اعتقادات و فشارهای جامعه به خانه باز گردد.
به طور کلی شرایط امروز داخلی ایران بیش از هر دوره دیگری نیازمند شفاف سازی درباره وضع موجود است. مردم حق دارند بدانند چرا برخی رفتارها از طرف گروهی شایسته تقدیر است و از طرف گروهی دیگرمستوجب مجازات. فضای سیاسی ملتهب امروز ما رو به آرامی نمی گذارد مگر زمانی که همه گروه ها بتوانند نظرات خود را آزادانه و با حفظ خط قرمزها بر پرده نقره ای مشاهده کنند. بدیهی است این کار حرکت بر لبه تیغی محسوب می شود که ممکن است نه تنها کمکی به شرایط کنونی نکند بلکه پرده نقره ای را محلی برای تفرقه افکنی میان قشرهای مختلف تبدیل کند. لازمه این امر تربیت فیلمسازان استراتژیکی است که بتوانند ضمن تولید آثاری در بالاترین سطح کیفیت و جذابیت ، در شرایط خاص به یاری کشور بیایند و بتوانند مسائل کلان را از طریق فرهنگ حل و فصل نمایند. امید است بادیگارد حاتمی کیا آغازی برای این جریان فیلمسازی باشد.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.
[منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
قهرمان سازی یکی از نکات مثبت این فیلم بود