به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
بعد از اینکه نقشه سرقت از جواهر فروشی شکست می خورد و پلیس گروه را تار و مار می کند، سارقانی که از مهلکه جان سالم بدر برده اند به این نتیجه می رسند که یکی از آن ها نفوذی پلیس است...
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
دو آدم کش به نام های «وینسنت» (تراولتا) و «جولز» (جکسن) از طرف «مارسلوس والاس» (رامس) مأموریت می یابند تا چمدانی را که دزیده شده، از سارقان پس بگیرند و در جریان این عملیات به طرز معجزه آسایی نجات پیدا می کنند. «وینسنت» مأمور می شود تا «میا» (تورمن)، همسر «والاس» را به گردش ببرد، اما «میا» بر اثر استفاده ی بیش از حد مواد مخدر، به حال اغما می افتد و «وینسنت» با تلاش فراوان او را نجات می دهد...
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
یک عروس بعد از کمای طولانی، بیدار میشود. اثری از بچه ای که قبلا در شکم داشته نیست. تنها چیزی که در ذهن دارد، انتقام گرفتن از تیم قاتلینی است که به او خیانت کردند، تیمی که خودش هم زمانی عضو آن بود.
کارگردان: کوئنتین تارانتینو، الی راث
داستان غیر واقعی این فیلم درباره ی یک گروه سرباز یهودی امریکایی است که در جریان جنگ جهانی دوم در فرانسه ی تحت اشغال نازی ها گروهی را تشکیل می دهند با نام "حرامزادگان" که برای ایجاد رعب و وحشت در بین سربازان نازی به قلع و قم و شکار بی رحمانه ی آن ها می پردازند...
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
یک برده با کمک مربی اش آزاد می شود و با کمک و تعلیم های او تبدیل به یک جایزه بگیر می شود. جانگو برای آزادی همسرش از دست یک مزرعه دار بی رحم اهل می سی سی پی راهی سفر می شود اما...
شاید از دیدگاه شما او نه جذاب باشد و نه هنرمند!! اما من آثارش را دوست دارم.
دیالوگ های فیلم "سگ های انباری (Reservoir Dogs)"؛ شخصیت پردازی فیلم "پست فطرت های لعنتی(Inglourious Basterds)"؛ فضاسازی فیلم "بیل را بکش(Kill Bill)" ؛ بازی های بسیار زیبا و جذاب فیلم "داستان عامه پسند(Pulp Fiction) ؛ هیجان بی حد و حصر و داستان غیر خطی فیلم "جنگو(Django Unchained) و غیره و غیره ؛ موجب می شود بارها و بارها به تماشای آثارش بنشینم و تا کنون هر اثرش را بیش از 3 بار دیده ام و بازهم خواهم دید.
به عقیده من یک اثر را آنهنگام می توان فیلم سینمایی نامید که بتواند بارها و بارها بیننده را به تماشایِ خود وادار کند.وگرنه هر اثری یکبار که دیده خواهد شد!! مهم چندبار دیدن یک اثر است که بعد بتوان آنرا فیلم نامید. فیلم سینمایی یا اثر بلند سینمایی باهم متفاوتند. هر فیلم یک اثر از است اما هر اثری یک فیلم نیست.
شاخصه مهم فیلمهای تارانتینو کشش و جذابیتی ست که اجازه نمیدهد چشم از صفحه تلویزیون بردارید. عنصر غافلگیری در تمام فیلم هایش برجسته ترین شاخصه آن فیلم است. جالب که سینماگران او را فیلمسازی خشن با فیلمهایی پر از خون و خشونت و گلوله و قتل می نامند اما تارانتینو گویی همه را به سُخره گرفته و قتل ها را با ته مایه طنز و خشنونت را با درونمایه کمدی نشان میدهد. حتی در فیلم پست فطرتهای لعنتی نیز آلمانهای نازی را با چاشنی طنز و فُکاهی به تصویر کشیده است و در پایان هر فیلم شما می انگارید که تارانتینو خیلی خیلی انسان شوخ طبع و مزاح کننده ایست. درحالیکه که او این شوخی و طنازی را با لحنی جدی و به دور از لودگی و سَبُکسَری به بیننده می نُمایانَد. و نیز خشونت فیلم هایش مشمئزکننده و تهوع آور نیست و بیننده را منزجر نمی کند.
یکی دیگر از مشخصه های تارانتینو این ست که در هیچ کجای فیلمهایش اثری از فخرفروشی بازیگران و نگاه از بالا به پایین به مخاطب وجود ندارد. فیلم های او را از یک سمت هم منتقدین می پسندند , هم سرمایه گذاران مولتی میلیاردر , هم بازیگران چهره و در سمت مقابل هم مخاطب عام , هم مخاطب غیر آمریکایی , هم بینندگانی که بطور کل آگاهی و سوادی نسبت به سینمای فوق صنعتی هالیوود ندارند. این ینی جهان شمول بودن آثار یک کارگردان. این یعنی تارانتینو بدون ذره ای تکلف و خودپسندی و خودبرتربینی اثرش را به مخاطب عرضه میکند و گویی هیچ انتظاری از هیچ تنابنده ای ندارد. چه تشویش شود و چه نقد!!
بطور خلاصه تارانتینو سینما ست. خود خود سینما. قاب هایی که می بندد؛ حرکت دوربینَش؛ میزانسنی که تدارک میبیند؛ دکوپاژی که در نظر میگیرد؛ خط سیر روان فیلمش؛ ارتباطی که بین کاراکترهایش ایجاد میکند؛ نوعِ تدوینِ خاصِ فیلمهایش؛ بازی گرفتنَش از بازیگران و حتی جایی که دوربین را قرار میدهد؛ همه و همه منحصر بفرد و تماشایی هستند و به زور میتوان ایرادی از کارهایش گرفت. او خودش سینماست. خود خودش :)