خلاصه داستان:داستان از جایی آغاز میشود که ارسطو و نقی برای کسب منفعت مالی با کامیون راهی ترکیه میشوند تا اجناس خارجی به ایران بیاورند و با فروش آن سودی کسب کنند. آنها در کشور ترکیه سوار بر بالن میشوند. فردی که مسوول هدایت بالن است سکته میکند و با مرگ او، ارسطو هدایت بالن را به دست میگیرد. بالن این خانواده را به میانه جبهه داعش میبرد. در این شرایط آنها برای پنهان شدن از چشم داعش اقدام به پوشیدن لباسهای داعش میکنند. در بخش دیگری از داستان، دوباره بالن از مسیر اصلی خود منحرف شده و به سمت یکی از کشورهای اروپایی میرود. در این کشور نیز ماجراهایی تازه در انتظار شخصیتهای پایتخت است.