بمان ای یار من ای افسون ماندن شرار داغ من باش از سودای بیژن بهار باغ من باش بر خوان من زخمان من گرگان شکسته سکان من ای جان عاشق به چنگ مهوشان تو شکسته سبو به سنگ می کشان تو به چنگ چاوشان تو نشان تو
تو ماه شبانه نگاهم به ره باش بیا تا بیکرانه به راهم نگه باش من بی ماه رویت نبینم به سویت بیا کز موی تو رسد دل به کویت ای یار و دلدارمن ای آهوی مشکینم گر آسمان بگذارد کام دل مسکینم ای گمگشته عاشق به،شهر دورمان کوچ شو فیروزه یارا به نیشابورمان کوچ ای مه جبین در ملک چین از اندوه تو من غمگینم
تو دریای روشن دل ما چو ماهی مگو پوشیده جوشن به دریا چه خواهی بر رخ خال هندوت چو هاروت و ماروت بگو آتش خیزد از چشم جادوت ای یار و دلدارمن ای آهوی مشکینم گر آسمان بگذارد کام دل مسکینم ای گمگشته عاشق به شهر دورمان کوچ شو فیروزه یارا به نیشابورمان کوچ ای مه جبین در ملک چین از اندوه تو من غمگینم