گذرموقت فیلم یا تئاتر باید بگم دیالوگ های گذرموقت از اون دست دیالوگ هایی ست که خیلی دوست دارم.دو شخصیت اصلی داستان در کمال سادگی پر از آرزوهای نرسیده هستن.تقابل نسل هایی که اکنون مسیر گم کردند و خیلیاشون تعهدات و هدف زندگی رو از یاد بردن،از حرف و نظر اصلی خودم دور نشم به نظرم این فیلم بیشتر تئاتر بود یه تئاتر که در بازی شخصیت هایه داستان و مخصوصاً دو شخصیت اصلی موجود میزنه و انصافاً نمایش قشنگی هم هست.حتی فیلم نامه این فیلم هم بیشتر شبیه نمایشنامه است تا فیلم نامه،نمایشنامه ای در خدمت زندگی آه هم برای رسیدن به آرزوها و از دست دادهای دوران زندگانی. سفری که بیشتر هدفش به تصویر کشاندنه،گذری بودن دنیاست اون هم در درون و بیرون دو پیرمرد.قصه ای که پایان یافته ها بیانش می کنند اون هم از بیان خواستن،شرکت و مشارکت در مراسم ازدواج،کمک برای تولد فرزند،تلاش برای شناخت درست و خیلی چیزهای دیگر. نمایشی که گاهی شعاری می شه اما نه برای هدفی خاص و دنیوی،شعاری آشنا برای همه ی دهه ها. درد دل هایی که تو شخصیت هایی دست به دست می شه که بعضیاشون پر از تعهدن و بعضیاشون بی تعهد و سربه هوا و خیلیاشون هم پر از درد و خودشون رو در آخر خط دیده. داستان از انتهای دوران آدمی رو به ابتدا میاره و ادامه مسیره میده تا انتها و با بیانی ساده خیلی از اشتباهاتی که داره مد می شه و مورد استقبال قرار می گیره رو رد می کنه اون هم بدون بی احترامی. در کل من گذرموقت نمایشی رو دوست داشتم و پسندیدم.