پیشنهاد:مارموز را نبینید. اجازه بدهید در فضایِ فخیمِ اینترنت آپلود شود.سپس شما مجانی دانلودش کنید.مطمئن باشید چیزی از دست نداده اید. من بجای همه شما پول بلیط دادم.
مارموز یا چگونه خودکشی کنیم؟
در این سالها بسیار پیش آمده به دیدن یک فیلم در سینما نشسته ام و پس از بیرون آمدن از سینما احساس پوچی کرده ام. دیروز با دیدن مارموز همین احساس را داشتم. فیلمی بشدت دم دستی؛بدون محتوی و بدون ظرافت سینمایی. یک اثر خیلی معمولی از یک کارگردان خیلی غیرمعمولی!! شاید کمالِ سینمایِ ایران صرفاً میخواست بازیگران جایزه نبرده "خنداننده شو" برنامه خندوانه را به پرده سینما الصاق کند؟! شاید هم میخواست کمی پوپولیست بازی نشان دهد!؟ شاید هم صرفاً میخواست یک فیلمی ساخته باشد دیگر... هرچه بود؛ مارموز بشدت از او دور بود.نه شبیه طعم شیرین خیال بود.نه شبیه طبقه حساس.نه شبیه مارمولک.نه شبیه لیلی با من است. البته من انتظار نداشتم فیلمی ببینم که شبیه آثار سابق او باشد. اما لااقل کمی از رنگ و بوی سابق را میتوانست داشته باشد. که نداشت. بطوریکه که با دیدن این فیلم به یاد طنز خنده بازار افتادم و بس.
قبول کنید که طنز سیاسی ساختن کار سختیه. توی طنز ما یک موقعیت سازی داریم و یه طنز موقعیت. یک طنز موفق این دو تا عنصر اش جدا از هم نیست.توی طنز های سخیف من به دفعات دیدم که موقعیت ها و گلوگاه های مهم فیلم فدای یک سری شوخی بی مزه و خنک شده. ولی مارموز با همون سیر جریانی که حرکت میکنه شوخی هاش رو هم میسازه. موقعیت ها رو کج نمیکنه به سمت شوخی های بی ربط. این که کارگردانی فیلم معمولی بود رو موافقم. ولی فیلم انصافا بی محتوا نیست. بازی حامد بهداد هم از نکته های مثبتی بود که اشاره نکردین بهش.
4 لایک
پاسخ دهید
1397/10/13
گزارش شما ارسال شد! متشکریم که در حفظ فضای فرهنگی منظوم ما را یاری میکنید
سلام. حقیقتش من نمیخواستم و نمیخوام فیلم رو از ابعاد فنی بررسی کنم.بازی ها،فیلمبرداری،صداگذاری،جلوه های ویژه،میزانسن؛دکوپاژ و غیره...اینا وقتی به میون میان که اصل اساسی فیلم ینی داستان و روایت،درست پیش رفته باشه و ما از موضوع خوشمون بیاد. این موضوعاتی که در فیلم بهش اشاره میشد؛خیلی نخ نما و گل درشت بود. همه با دیدن قیافه قدرت الله صمدی یاد احمدی نژاد افتادیم. صحنه گریه کردن نوچه های قدرت سه ضرب ما رو یاد محفل پا منبری های وعاظ و مادحین معروف انداخت. وقتی دوربین رفت عقب و قدرت با بیژامه بنمایش درومد؛ لومپن بودن فیلم هویدا شد. وقتی قدرت رفت ترکیه؛ بی اساس بودن فیلم فاش شد... این وسط که دیگه بازی نه چندان دلچسب حامد بهداد به چشم نمیومد که برادر!! تازه طنز خنده بازارِ شبکه سه تمام فاکتورهای این فیلم رو قبلاً رو کرده بود. چیز جدیدی نبود. همه میگن طنز سیاسی ساختن سخته، خب اگه کمالِ سینمایِ ایران میره سمت این کار؛ دیگه نباید به سختی ماجرا فکر کرد.چون دست تبریزی تو کاره. مگه به شوخی گرفتن فضای جبهه در سال 73 کار ساده ای بود که لیلی با من است ساخته شد؟؟ خب اینم همونه دیگه... حقیقتاً بدترین فیلمنامه ای بود که دیدم ساخته میشه و کمال این فیلمنامه رو نباید قبول میکرد. ولی خب هر سلبریتی ای یه نقطه سیاه تو کارش داره. اینم نقطه سیاه تبریزی بود. مثه نقطه سیاهی که پرستویی با فیلم بوفالو در ذهن ما کاشت./ ممنونم از توجه ت :)
0 لایک
پاسخ دهید
1397/10/16
گزارش شما ارسال شد! متشکریم که در حفظ فضای فرهنگی منظوم ما را یاری میکنید
اولین نکته این است که همواره کمال تبریزی به عنوان فیلمساز بحرانساز شناخته میشود ! فیلمنامه با رعایت اصول فیلمنامه نویسی کلاسیک ، یک فیلمنامه آبرومندانه ، ساده و تروتمیز است ! درکنار روایت داستان ، تلاش می کند تا بیننده را با شوخی های هوشمندانه سیاسی بخنداند و موفق نیز می شود . عکس دو اثر قبلی فیلمساز "امکان مینا" و "طعم شیرین خیال" شاهد یک کارگردانی پخته و بازی بسیار جذاب حامد بهداد هستیم ! بدین ترتیب ؛ به نظرم این فیلم از کمدی های آبرومندانه و خوب دهه نود سینمای ماست
1 لایک
پاسخ دهید
1397/10/16
گزارش شما ارسال شد! متشکریم که در حفظ فضای فرهنگی منظوم ما را یاری میکنید
توی طنز ما یک موقعیت سازی داریم و یه طنز موقعیت. یک طنز موفق این دو تا عنصر اش جدا از هم نیست.توی طنز های سخیف من به دفعات دیدم که موقعیت ها و گلوگاه های مهم فیلم فدای یک سری شوخی بی مزه و خنک شده. ولی مارموز با همون سیر جریانی که حرکت میکنه شوخی هاش رو هم میسازه. موقعیت ها رو کج نمیکنه به سمت شوخی های بی ربط.
این که کارگردانی فیلم معمولی بود رو موافقم. ولی فیلم انصافا بی محتوا نیست.
بازی حامد بهداد هم از نکته های مثبتی بود که اشاره نکردین بهش.
حقیقتش من نمیخواستم و نمیخوام فیلم رو از ابعاد فنی بررسی کنم.بازی ها،فیلمبرداری،صداگذاری،جلوه های ویژه،میزانسن؛دکوپاژ و غیره...اینا وقتی به میون میان که اصل اساسی فیلم ینی داستان و روایت،درست پیش رفته باشه و ما از موضوع خوشمون بیاد. این موضوعاتی که در فیلم بهش اشاره میشد؛خیلی نخ نما و گل درشت بود. همه با دیدن قیافه قدرت الله صمدی یاد احمدی نژاد افتادیم. صحنه گریه کردن نوچه های قدرت سه ضرب ما رو یاد محفل پا منبری های وعاظ و مادحین معروف انداخت. وقتی دوربین رفت عقب و قدرت با بیژامه بنمایش درومد؛ لومپن بودن فیلم هویدا شد. وقتی قدرت رفت ترکیه؛ بی اساس بودن فیلم فاش شد... این وسط که دیگه بازی نه چندان دلچسب حامد بهداد به چشم نمیومد که برادر!! تازه طنز خنده بازارِ شبکه سه تمام فاکتورهای این فیلم رو قبلاً رو کرده بود. چیز جدیدی نبود.
همه میگن طنز سیاسی ساختن سخته، خب اگه کمالِ سینمایِ ایران میره سمت این کار؛ دیگه نباید به سختی ماجرا فکر کرد.چون دست تبریزی تو کاره. مگه به شوخی گرفتن فضای جبهه در سال 73 کار ساده ای بود که لیلی با من است ساخته شد؟؟ خب اینم همونه دیگه...
حقیقتاً بدترین فیلمنامه ای بود که دیدم ساخته میشه و کمال این فیلمنامه رو نباید قبول میکرد.
ولی خب هر سلبریتی ای یه نقطه سیاه تو کارش داره. اینم نقطه سیاه تبریزی بود. مثه نقطه سیاهی که پرستویی با فیلم بوفالو در ذهن ما کاشت./
ممنونم از توجه ت :)
فیلمنامه با رعایت اصول فیلمنامه نویسی کلاسیک ، یک فیلمنامه آبرومندانه ، ساده و تروتمیز است ! درکنار روایت داستان ، تلاش می کند تا بیننده را با شوخی های هوشمندانه سیاسی بخنداند و موفق نیز می شود . عکس دو اثر قبلی فیلمساز "امکان مینا" و "طعم شیرین خیال"
شاهد یک کارگردانی پخته و بازی بسیار جذاب حامد بهداد هستیم ! بدین ترتیب ؛ به نظرم این فیلم از کمدی های آبرومندانه و خوب دهه نود سینمای ماست