سید محمد موسوی گرگ و میش، قهر دوباره بیننده با تلویزیون. در قسمت قبلی دو سکانس مبتذل و بیهوده دیگه هم بود. یکی سکانسی که یاسمن و حامد در آشپزخونه تنها میشن و یاسمن طوری به حامد نزدیک و بهش خیره میشه که من یه آن به یاد فیلم های زیرنویس دار هالیوودی افتادم!! و جمله ای میگه که مضمونِ بیا با من ازدواج کن!! داره. خب این دختر در تمام قسمت های قبلی که ما دیدیم؛ سعی میکرد مغرور باشه و از راز دلش کسی باخبر نشه، علی الخصوص همین حامد!! پس یکهو چی شد که گفت:"اگر من و تو روی اون صندلی ها بودیم چی؟" که بعدش با انکار حامد مواجه بشه؟؟ این سکانس خیلی بی معنی بود. درضمن من گمون نکنم تو دهه شصت یه همچین آزادی هایی در آشکارایِ یک مجلس به یک دختر داده میشده. اونم از طرف پسری که اعلام شده خانواده ش خیلی مقید و متعصب و مذهبی هستن... در سکانس بعدش هم یاسمن جفت پا میپره تو خلوت سیما و هادی(کاراکتر داداشش) و یه جورایی خودش رو میتَپونه تو حرفاشون و سیما رو تهدید میکنه و در برابر تعجب داداشش و سیما فقط سیما رو سفت بغل میکنه و میبوسه و میره داخل. خب این سکانس غیرموجه و بدردنخور و غیرلازم و بی ادبانه چه جایگاهی در سریال داشت؟؟ آیا اسعدیان فقط میخواسته سریال بسازه که سریال ساخته باشه؟؟ آیا مدیران سیما بهش گفتن آب ببند تو سریال و مردم رو تا عید سرگرم کن و هی لفتِ ش بده؟؟ این که نشد کار عزیز من... از اون پلان بوسه احسان روی شونه فاطمه گودرزی هم میگذریم. بهرحال خانم گودرزی 17 سال از آقای کمالی بزرگتره و جای مادرشه...بعدشم بوسه از روی چادر نماز گویا ثوابم داره. بگذریم...
7 لایک
0نظر
بیوگرافی سید محمد موسوی
ما کمی عجیبیم. مشاهیر دنیایِ تصویر رو نمی بینیم.برای بی ارزش ترین ساخته های سینما سرودست میشکنیم. عجیبیم.