دشمن زن یا مرد فمینیست نما اما از نقاط فاجعه فیلم باید به چند مورد بشدت کریه و زشت اشاره کرد. یک:نوشته ای که به آن میگفتند فیلمنامه!! خداوند اموات این جوانَک هایی که دابسمش و کلیپ های اینستاگرامی می سازند را بیامرزد که کار نویسندگان را راحت کرده اند. اگر سری به صفحات طنز مآبانه اینستاگرام و کانال های مثلاً خنده دار تلگرام بزنید؛ ظرفِ یک ساعت می توانید یکصد صفحه فیلمنامه تهیه و برای ساخت به حسین فرح بخش اهدا کنید تا فیلمش را بسازد. برای مثال به سخره گرفتن یکی از سخنرانی های رئیس دولت نهم و دهم!! یا همین رئیس دولت فعلی؛ این نوع تمسخر یک سیاستمدار چه محلی از اِعراب داشت؟؟ یا مثلاً استفاده از دیالوگ های مجعول و سخیف، برای چه منظوری بکار رفت؟؟ یا عطش شدید یک دختر برای ازدواج با مردی همسن پدرش؛ چرا واقعاً؟؟ یا چرا باید خسرو و مادرش با روشنک بروند کیش؟؟ یا چرا خسرو که مثلاً انسان معتقدی ست با روشنک روی جت اسکی بنشیند و بعد انتظار داشته باشد دختر دلبسته او نشود؟؟ یا چادر مادر خسرو باید بگوید این لباس شب را از مکه آورده ام؟؟یا چرا مجید باید مادرش را دستمایه ای قراردهد که مثلاً زن دوم خسرو ست؟؟ او که معلوم شد دختران زیادی را زیردستش دارد!؟ اینها تنها چند سوال از چندصد سوال من از نویسنده این اثر است. بعد هم میخواستم بپرسم چرا باید در دیالوگ های فیلم از جملات مبتذل و منحرفانه استفاده شود؟؟جملاتی که انسان های فاجر و بدزبان و کاملاً بی فرهنگ به زبان می آورند؟؟مگر سینماگرانِ ما ادعای فرهنگ و هنر ندارند؟؟پس استعمال این جملات زشت و زننده و بی حیاگونه به چه کارشان می آید؟؟ دو:استفاده از حیوانات در فیلم ها رایج شده.البته باید گفت زجر دادن حیوانات. قبلاً فقط گربه ها بودند و کبوترها. بعد رسیدیم به نمایش سگ ها. بعد مانند فیلم آینه بغل رفتیم سراغ پرندگان شکاری. حالا هم شیر. شیر؟؟!! واقعاً نیاز بود یک شیر برای فروش فیلم بنمایش درآید؟؟ بعد در آن سرما حسابی با شیلنگ آب خیس شود؟؟ اسم این را چه بگذاریم؟؟ سه:استفاده از فردی مبتلا به سندرم داون. دیگر باب شده که از این بنده های عزیز خدا برای مسخره بازی هایشان بهره ببرند. این فرشته های بی زبان را دستمایه آثار مبتذل و مستهجن خود کنند که بیشتر بفروشند؟؟ اصلاً حضور یک انسان مبتلا به سندرم داون به چه نیتی در فیلم گنجانده شده بود؟؟ چهار:حضور خوانندگانی چون جواد یساری و استفاده بیشمار از اسم بازیگران قبل انقلاب. من اگر بجای جواد یساری بودم؛ تف هم کف دست کریم امینی و امثالهم نمی انداختم. چرا کسی نیست به این کارگردان و امثال او بگوید ما اگر فیلم فارسی دوست داشتیم که دیگر سینما نمیرفتیم و آثار شما را خریداری نمی کردیم؟!؟ ما اگر جواد یساری و کیومرث ملک مطیعی و محمدعلی فردین و بهروز وثوق را میخواستیم؛ به یوتیوب سرمیزدیم و فیلم آبگوشتی های دهه چهل و پنجاه را میدیدیم و پولمان را حرام فیلم های بعد انقلاب نمی کردیم. چرا باید در هزاره سوم بعد از میلاد؛ هنوز هم یک مثلاً کارگردان به خاطراتی رجوع کند که ایجاد کننده خاطره هم از یادآوری خاطراتش شرم دارد؟؟ بطور کل "دشمن زن" یک فاجعه در راستای باقی فجایایِ سینمایِ ایران ست و بس.