"کوپال" را می توان در زمره فیلم های ترسناک سینمای ایران قرار داد.فیلمی خاص با بازیِ خاصِ لوونِ فقید. مردی که خیلی دیر او را شناختیم و خیلی زود از دستش دادیم. فیلم 3 درس بزرگ و اساسی برای همه ببیندگانَش داشت: یک"مراقب و مواظب رفتارَت با اطرافیانَت باش/هرچه کنی به خود کنی،گر همه نیک و بد کنی" دو"ارزش قائل شدن برای کائنات،احترام گذاشتن به خویش است/دنیا انعکاس رفتار توست" سه"هرگز امیدَت را از دست نده.شاید کلید رهایی در جیب تو باشد" داستان فیلم کوپال اقتباسی ساده از کوچکترین و دیده نشده ترین درس های زندگیِ انسانهاست که در ادوار مختلف تاریخ به اشکال مختلفی چون شعر و داستان و نمایشنامه بیان شده است. کوپال داستانی نو بیان نمی کند. بلکه همان داستانهای همیشگی را به شکلی نو بیان می کند و اولین *ستاره را بخاطر نگرش نوین و بدیعَ ش دریافت میکند. بازی ها ساختگی(باسمه ای) یا بیش از حد اغراق شده نیستند. گرچه فیلم به تنهایی روی انگشت سبابه "لوون هفتوان" فقید می چرخد؛ اما فلش بک های فیلم که نقش اول زن(فیروزه)در آن حضور دارد هم نمایش خوب "نازنین فراهانی" را بدنبال دارد. این دو کاراکتر بخوبی پرداخت شده اند و باورپذیرند. البته از اجرای نمایش فوق العاده توسط سگِ زیبایِ فیلم یعنی "شارون" در نقش هایکو نباید غافل شد :) این بازی های کم نقص و البته نقش سختی که کاراکتر "کوپال" داشت *ستاره دوم را برای فیلم به ارمغان می آورد. شیوه پرداخت فیلم که از تصاویر دوربین های مداربسته برای نمایش برخی سکانسها استفاده می کرد جالب بود. وقتی کوپال خاطراتش را مرور می کرد و فیلم خاطراتَ ش بهمراه صدا در بَک آپ سرور سیستم مانیتورینگَ ش موجود بود؛ سندیت فیلمنامه را به اثبات می رساند و این بر باورپذیری فیلمنامه در ذهن مخاطب اثری بسزا داشت. مانند سکانس جش تولدی که در آن غایب بود. فیلمنامه از قوت زیادی برخوردار بود و نقص کمی میتوان در آن یافت. هر معمایی که در طول فیلم در ذهن تان ایجاد شود؛ به مرور(کمی هم آهسته)در اثنای فیلم حل می شود و ناگفته ای باقی نمی ماند. هر بلایی هم بر سر کوپال می آید؛ دلیلی مستحکم دارد و من نتوانستم گافی در فیلم بیابم. پس *ستاره سوم را بخاطر فیلمنامه تقدیم این فیلم میکنیم. فیلمبرداری این اثر نیز به خودیِ خود *ستاره چهارم را به ارمغان می آورد. لانگ شات ها،زوم بَک ها و کلوز آپ ها و حتی نماهای بسته و بدون حرکت و قاب هایی پر از استرس و اضطراب؛ همه و همه به پیشبرد اهداف کارگردان کمکی شایان و درخور توجه کرده اند. به خصوص کلوز آپ هایی که از چهره کوپال می بینیم، مؤید این گفته من است. هر قابی که از صورت کوپال بسته می شود؛ مانند گفتن چندین سطر دیالوگ است. این ترفند کارگردان که با چهره بازیگر دیالوگ بگویی نه با دهان او؛ موجب می شود مخاطب خسته نشود و فیلم کم دیالوگ و سبک باشد. در ضمن ذهن مخاطب را هم خالی نگه می دارد تا به نرمی حرفش را به او بگوید. البته برای اینکار نیاز به بازیگری ست که بتواند بدون زبان وفقط با صورتش صحبت کند. و *ستاره پنجم را بخاطر صحنه آرایی و *ستاره ششم را برای تدوین فوق العاده و *ستاره هفتم را برای خلق موقعیت های بدیع و بی بدیل و *ستاره هشتم را به فقط و فقط به عشق مرحوم "لوون هفتوان" دادم که او از نوابغ کمتر شناخته شده سینمای ایران بود. تنها موردی که من به آن اعتراض دارم؛ این است که چرا این فیلم اینقدر کم دیده شده است؟ چرا این اثر شاهکارگونه که ما را به انسانیت؛ محبت با همسر؛ توجه به سایر انسانها؛ محترم شمردن حقوق حیوانات؛عدم دلبستگی به داشته ها و حفظ امید در هر شرایط دعوت میکند و پایان بندی فوق زیبایَ ش از بهترین سکانس های آن است؛ با بی توجهی روبروست؟؟ چرا دوستان من در منظوم هم اینقدر کم به آن ستاره داده اند؟؟؟ مگر نه اینکه این فیلم هم محتوی دارد و هم فُرم و این دو را به خدمت یکدیگر گماشته و برآیند آن چیزی نیست جز سینما؟؟؟؟ مگر نه اینکه این فیلم با رعایت اصول و چارچوب سینمایِ مدرن، همه خواسته های یک بیننده را محترم شَمُرده و قواعد فیلمسازی را رعایت کرده؟؟؟؟؟ پس چرا برای یک اثرِ فاخر از یک کارگردان فیلم اولی آن هم در این بلبشویِ ساخت فیلمهای مبتذل و هجو؛ ارزش قائل نمی شویم؟؟؟؟؟؟ اینها تمامِ اعتراض من این فیلم بود.
2 لایک
0نظر
بیوگرافی سید محمد موسوی
ما کمی عجیبیم. مشاهیر دنیایِ تصویر رو نمی بینیم.برای بی ارزش ترین ساخته های سینما سرودست میشکنیم. عجیبیم.