"سدمعبر" از یک جهت و فقط از یک جهت هوشمندانه ساخته شده است. اسمش. اسمی که همه ما هزاران بار آنرا شنیده ایم و میتوانم قسم یاد کنم اکثر قریب باتفاق مان از اسمش بیزاریم. و مادامی که این کلمه سدمعبر را می شنویم به یاد جیغ های دلخراش زنان و کودکان و نعره جانکاه مردان و ضجه دردآور پیرمردان و پیرزنانِ دستفروشی می افتیم که مأمورین(شما بخوانید معذورین) شهرداری ها با هتک حرمت و خشونت و بدون ملاحظه سن و سال و جنسیت آن دستفروشان، باروبندیلِ شان را با لگد به میان خیابان و پیاده رو پرت می کنند و به ضرب مشت و سیلی آنها را سوار بر وانت هایی با آرم شهرداری کرده و با خود میبرند. اما روز بعد بازهم آن دستفروشان همانجا هستند... فیلم"سد معبر" اما غیر از اسمش، سه بُعد آشنا دارد. اولین آن ها اسم نویسنده(سعید روستایی) ست که شما را مستقیم پَرت میکند به فیلم"ابد و یک روز" دومین آنها "محسن قرایی" ست که شما را مستقیم پَرت میکند به فیلم"خسته نباشید" سومین آنها اسم"باران کوثری" ست که شما را مستقیم پَرت میکند به آغوش پدرش(جهانگیر کوثری) از سوم شروع کنم. کمتر جایی را دیده ام که باران کوثری باشد، اما مادر و پدرش نباشند که این فیلم هم از این قاعده مستثنی نبود. البته این رانت نیست ها!!! این استعداد است و سماجت!!بگذریم. اولین بُعد را همه می دانیم. سعید روستایی را همه میشناسیم. ابدویک روزی که با ثانیه ثانیه اَش، جانِ مان را به لبمان رساند. آخر سر هم هیچ در کف دستمان گذاشت و رفت. مانند خیلی از آثار این سالها(( بیست/هیچ/اسب حیوان نجیبی ست/بیخود وبی جهت و خانم یایا(عبدالرضا کاهانی) ؛ چهارشنبه سوری/درباره الی/جدایی نادر از سیمین(اصغر فرهادی) ؛ ابد و یک روز(سعید روستایی) ؛ بوفالو(کاوه سجادی حسینی) )) و غیره. این سالها مُد شده فیلمی قلبَ ت را از جدا کَنده و به سمتی نامعلوم پرتاب کند؛ و دستِ آخر در دره ای بی انتها رهایَت کند. اما از بازیگران خِبره و غول های سینمای ایران بهره ببرد تا نایِ اعتراض را از تو بگیرد. این فیلمنامه هم از همان سعید روستایی بود که قبلاً صابونَ ش را به تن مخاطب سینما مالانده بود. با تشکر از او!! اما بُعد دوم. محسن قرایی نمایش خوبی در فیلم خسته نباشید ارائه داده بود که الآن میفهمم اثر افشین هاشمی در فیلم نمایانتر بوده تا محسن قرایی. چون نمایش بعدی محسن قرایی شده است فیلمی بشدت سیاه و زشت و اثر بعدی افشین هاشمی شده است تله تئاتری ملوس و گیج کننده که لطافتَ ش به خشونتَ ش می چَربَد. این کار محسن قرایی و آن اسامی که در انتهای فیلم از آنها سپاسگذاری کرده است نشان میدهد او اولین قدم مستقلَ ش را بشدت بد و نادرست برداشته. او پوتینِ هیتلر را پوشیده و لگد بر سرِ مخاطب سینما گذاشته.
1 لایک
0نظر
بیوگرافی سید محمد موسوی
ما کمی عجیبیم. مشاهیر دنیایِ تصویر رو نمی بینیم.برای بی ارزش ترین ساخته های سینما سرودست میشکنیم. عجیبیم.