اما برسیم به فیلم. فیلمی که نسخه دست سومِ "ابد و یک روز " بود و کپی سخیف و زشت و دست چندمی از "جدایی نادر از سیمین" سیاه نمایی به کنار. میدانم همه میدانید این فیلم یک سیاه نمایی مزخرف و بی دلیل از اوضاع جامعه است. سیاه نمایی فقط یکی از چندین مشکل این فیلم است. مشکل اصلی من با اسم آن است. اسمی که فقط اسم بود و جهت تحریک مخاطب استفاده شده بود. اما هیچ ربطی به موضوع فیلم نداشت. نویسنده حتی نخواسته بود یکی از هزاران مشکل دستفروش ها را بیان کند. حتی نخواسته بود معضلات مأمورین شهرداری را بیان کند. اما موضوع فیلم فقر و جاه طلبی و خشونت بیش از حد قاسم(حامد بهداد) و نیکو سرشتی مجهول آن مرد دستفروش(نادر فلاح) است. که در وهله اول با واقعیت یک انسان(که میتواند نُماد جامعه ای باشد) روبرو هستیم و در وهله دوم با شعارِ داستانیِ فیلم!! چرا مرد دستفروش که در اوج فلاکت و بدبختی ست باید دلارها را پس بدهد؟؟ چون مرد خوبی ست؟؟ باشد. قبول. او مرد خوبی ست. اما دو سوال اساسی. اولاً چرا اینقدر شعاری ست؟(دیالوگ او را در حالِ اغما با قاسم در بیمارستان بیاد بیاورید) دوماً اگر میخواست دلارها را پس بدهد، چرا گوشی را با خود برده به جایی که میداند مأمورین شهرداری مدام به آن منطقه حمله میکنند؟؟ آیا این ریسک ارزشَ ش را داشت؟؟ اگر از سوال دوم صرفنظر کنیم و بگوییم نظر نویسنده است که گوشی را در روزی که میخواهد بساط کند با خود بیرون ببرد و ابتدا به فکر کاسبیَ ش باشد، سپس به فکر اخلاقیات و تحویل امانت به صاحبش!!(که سرآخر هم دلیل مشخص نشد). باشد قبول. اما این حد از شعاری بودن فیلمنامه را کجای دلمان بگذاریم؟؟ آنهمه ضجه مویه همسرش را کجا؟؟ اینکه حس میکرد بخاطر نیم نگاهَ ش به دلارها آنطور بین آهنها گیر کرده را کجا؟؟ آنجا که دندانَ ش را از بیخ کَشید تا به گوشی برسد را کجا؟؟ بازهم بیخیال این گاف های بیشمار می شویم. بگذریم. اما موضوع اولیه فیلم یعنی خشونت و فقر محض و طمع بی حد و حصر قاسم. سینما را همه با اغراق و بزرگنماییَ ش می شناسیم. اما آیا این اغراق و بزرگنمایی نباید هدفی در پی داشته باشد؟؟ یعنی ما بیاییم کاراکتری را نشان بدهیم که دائم الخمر(بقول نرگس فیلم "سیاه مست" ) بوده. دستش کج است. باج بگیر است. آویزان پدر زن و پدر خودش است. کار کردن بلد نیست. خیلی هم بد دهن و خشن است. بشدت هم دعوایی ست(داره دیه زد و خورد قبلی را پس میدهد). شدیداً فقیر است. باندازه یک کوه غرور هم دارد. اینها یک طرف. در طرف دیگر میبینیم که عمیقاً جاه طلب، آزمند و طَمّاع است!! چرا؟؟ واقعاً چرا؟؟ چرا مخاطب سینما باید به دیدن چنین نِکبَتی بنِشینَد؟؟ چرا باید مایل باشد چنین نکبتی را تحمل کند و پولش را برای نمایش چنین نکبتی خرج کند؟؟ این قبیل آدم نماها در خیابانها فراوان دیده می شوند و میشود با روی هم چیدن آنها؛ دوبار دیوار چین را از نو ساخت!! پس نمایش این قشر کثیف در سینما چه هدفی را دنبال میکند؟؟ پس جایگاه امید و روشنی چه می شود؟؟ پس روشنایی چه میشود؟؟ فقط نمایش سیاهی های جامعه؟؟ طرح سوال را که همه بلدیم جنابان روستایی-قرایی !! پاسخ را اگر یافتید مَردید.
1 لایک
0نظر
بیوگرافی سید محمد موسوی
ما کمی عجیبیم. مشاهیر دنیایِ تصویر رو نمی بینیم.برای بی ارزش ترین ساخته های سینما سرودست میشکنیم. عجیبیم.