ایرانیزه کردن یک فرهنگ خیلی سخته. مخصوصاً اگر پسر یک کارگردان نام آشنا بخواد انجامش بده!! ما در "ایتالیا ایتالیا" با نسخه ایرانیزه شده فیلم های گیشه ای هالیوود روبرو هستیم. رنگ های روشن و شفاف، کُنتِراست تصویر بالا، فیلمبرداری موزون و ریتمیک، تصویربرداری شارپ، پخت غذا، نواخت موسیقی های متنوع و شاد، لب خوانی بازیگران، بازی با حافظه تاریخی بیننده، تخیل بی حد و مرز و کمی عشوه و لوس بازی از بازیگران نقش اصلی. اما اینها تنها نیمه اول فیلم را تشکیل می دهند. فانتزی بازی کارگردان در نیمه اول خلاصه می شود و رنگ و بوی شادی به سرعت رخت برمی بندد و ما میمانیم و غمی فزاینده. نیمه دوم فیلم همه چی ایرانی می شود. دیگر از ایتالیا خبری نیست. یک زندگی سرد. یک زوج بی روح. خنده هایی کم دوام. خوشبختی ای کم فروغ. یک سری پرسش و پاسخ(معماهایی که بعد از طرح شدن؛ سریع حل می شوند) که زندگی را به سمت آشوب پیش می برند. آزادی هایی که برفا(سارا بهرامی) می خواهد""که این نوع آزادی طلبی در باقی فیلمها به شکل حق مسلم به طرفین داده می شود"". شک نادر(حامد کمیلی) به برفا. عدم تمایل به ادامه زندگی از طرف برفا. طلاق عاطفی. جدا خوابیدن. عدم احترام به همدیگر و ... . اینها فاکتور فیلم های ایرانی ست. اما چرا کاوه صباغ زاده باید به سراغ چنین اثری برود؟ به گمان من او ژانر فانتزی را دوست دارد. زیرا نمی خواهد به خاطر ساخت یک اثر زیر ذره بین منتقدین باشد. فیلمی ساخته است که ساخته باشد. دلیل خاصی هم برای ساختنَ ش ندارد. فقط تخیل و ذهنیت خود را به پرده سینما منتقل کرده است. یک فانتزی رنگی_خاکستری. همین. اما اگر از ویترین این اثر عبور کنیم و به ارکان این فیلم برسیم؛ فیلم نقص چندانی ندارد. فیلمبرداریَ ش جذاب است. نگاه کارگردان برای بستن قاب ها زیباست. عاشقانه ابتدای فیلم تحسین برانگیز است. کنارهم چیدن صحنه و فلش بک ها به خوبی صورت گرفته و خسته کننده نیست. نریشن فیلم هم جزئی جدایی ناپذیر از آن است و برای پوشاندن باگ های فیلمنامه بوجود نیامده. بازی همه بازیگران طبیعی و شبیه زندگی کردن است(البته من لزوم وجود آن دختربچه را نفهمیدم). فخر فروشی و ابراز وجود در نقش ها نیست. همه چیز سیر طبیعی خود را طی میکند و به آخر می رسد. صدابرداری و ترکیب صدا از نقاط قوت فیلم بود. گریم ها به فیلم جان می بخشید و زمان هر سکانس را یادآور میشد. دکوپاژ طوری بود که ما باور کنیم با زوجی شاد اما کم بضاعت مواجهیم. تخیل مخلوط در فیلم هم آزاردهنده نبود. کاراکترها باسمه و تصنعی نبودند. اتفاقات فیلم قابل باور و هضم بود. تدوین فیلم هم از نقاط قوت آن بود. این موضوع که برخی می گویند ته این فیلم باز بود را قبول ندارم. قرار نیست فیلم تا انتهایِ دعوایِ نادر و برفا را نشان دهد و صحنه درگیری و دادگاه رفتن و این قبیل داستانها را بیان کند. گرچه قبول دارم کاراکتر برفا بیش از حد تیره شده بود. اما فیلم صرفاً میخواست نشان بدهد عشق چگونه تبدیل به نفرت می شود و در این بین ما را با سکانس های جذاب و تماشایی آرام آرام به پیش برد و به هدف اصلی کارگردان یعنی عشق و نفرت در دو رویِ یک سکه؛ رساند. همین.
منم باهات هم نظرم سید جان ! یه نکته لطفا تیک لو دادن داستان رو بزن که یه قسمت هایش رو لو دادی ! این فیلم شاید فیلم تاپی نباشه ولی به جز قسمت هایی از بخش دوم، واقعا انترتینمت جالبی بود واسم.
1 لایک
پاسخ دهید
1397/12/12
گزارش شما ارسال شد! متشکریم که در حفظ فضای فرهنگی منظوم ما را یاری میکنید
عاره.منم فانتزی فیلمو دوس دارم.عاشقانه هاش حال خوب کن بود. بازی سارا بهرامی هم خیلی خوب بود.انسان مستعد و ماهری نشون داده تو بازیگری. :)))) اونم چشم. تیک رو ندیدم واقعاً :)))))
0 لایک
پاسخ دهید
1397/12/13
گزارش شما ارسال شد! متشکریم که در حفظ فضای فرهنگی منظوم ما را یاری میکنید
بیوگرافی سید محمد موسوی
ما کمی عجیبیم. مشاهیر دنیایِ تصویر رو نمی بینیم.برای بی ارزش ترین ساخته های سینما سرودست میشکنیم. عجیبیم.
یه نکته لطفا تیک لو دادن داستان رو بزن که یه قسمت هایش رو لو دادی !
این فیلم شاید فیلم تاپی نباشه ولی به جز قسمت هایی از بخش دوم، واقعا انترتینمت جالبی بود واسم.
:)))) اونم چشم. تیک رو ندیدم واقعاً :)))))