یکی از عمده ترین تفاوت های این فیلم با سایر فیلم های -به اصطلاح- ابرقهرمانی اینه که برخلاف کاراکترهای کمیک استریپ معروف مثل اسپایدرمن یا بتمن، شخصیت اصلی فیلم بعد از به دست آوردن قدرت ماورایی قرار نیست با یک دشمن خارجی بجنگه بلکه باید رو در روی خودش و تمام کمبودها و عقده های حقارت و امیال سرکوب شده و خوی سرکش و درنده ش قرار بگیره و اتفاقاً همینه که فیلم رو خیلی جذاب می کنه و موجب نوعی پیوستگی در ارتباط با اوج و فرودهای داستان در طول فیلم میشه چرا که کارگردان مجبور نیست هر چند لحظه یکبار شخصیت اصلی رو از محوریت فیلم خارج کنه و به معرفی حال و هوای شخصیت منفی فیلم بپردازه و سعی کنه که توجه مخاطب رو معطوف به روند شکل گیری انگیزه ها و نیات پلید و بدخواهانه ی اون بکنه و بارها و بارها این رفت و آمدهای بین شخصیت های خیر و شر رو تکرار کنه تا اینکه نهایتاً این دو در انتهای فیلم با هم درگیر بشن، اون هم در گیری ای که به دلیل گسستگی های روایت قصه ی شخصیت ها کاملاً برای بیننده از نظر زمانی قابل پیش بینی و منتظره خواهد بود یا به عبارتی دیگه نبرد بین شخصیت های خوب و بد فیلم ،حداقل، شامل یک نبرد اصلی در بازه ی زمانی انتهایی فیلم میشه که می تونیم براش یک نقطه ی آغاز تعیین کنیم. در حالی که با هدف قرار دادن نیروی شر باطن انسان به عنوان دشمن اصلی و حضور دائمی شخصیت اصلی فیلم در محوریت، این نبرد به طور تدریجی و در خلال سکانس هایی نظیر سکانسی که "اندرو" با استفاده از قدرتش دست و پاهای یک عنکبوت رو به طور آهسته و زجرآور از بدنش جدا میکنه، شکل گرفته و با گذشت زمان پر و بال می گیره که این موضوع به نوبه ی خودش می تونه به باورپذیر شدن هر چه بیشتر کشمکش ها و کلنجار های شخصی نقش اول فیلم کمک کنه، انگار بیننده واقعه ی پیش اومده برای این سه نفر رو به عنوان یک اصل می پذیره و از اون به بعد شاهد یک درام با جنبه های انسانیه و زیرکی فیلمساز در وارد کردن دوربین آماتور یا سردست به فضای روایت قصه هم به همین حس مستند گونه یِ سرک کشیدنِ دراماتیک و از فاصله ی نزدیک به زندگی چند دوست دامن می زنه. فیلمساز با وارد شدن به حریم خصوصی شخصیت اصلی فیلم و نمایش پیشینه و حال زندگی اون، یکی از ملموس ترین شخصیت های دارای قدرت ماورایی رو به تصویر کشیده که شاید بعد از نسخه ی اول سه گانه ی مرد عنکبوتی بی سابقه بوده و شاید حتی بشه گفت که از این نظر روی دست مرد عنکبوتی بلند شده، مرد عنکبوتی ای که به خاطر دست و پا چلفتی بودن یا بهتر بگیم، توسری خور بودن "پیتر پارکر" قبل از کسب قدرت، جایگاه ویژه و متمایزی نسبت به ابرقهرمانانی مثل سوپرمن (ابرقهرمان بالفطره) یا بتمن (ابرقهرمان ثروتمندی که هر تجهیزاتی رو که اراده می کرد براش فراهم می شد) نزد دوستداران قهرمانان کمیک در سراسر پیدا کرده. و در نهایت کارگردان کار بزرگ خودش رو با نمایش فوران احساسی "اندرو" در پایان فیلم که منجر به خرابی های گسترده ای در سطح شهر میشه و در واقع بروز عینی احساسات فروخورده ی اون به عنوان یک انسانه تکمیل می کنه. دردهایی که در دنیای واقعی و روزمره غالبا مجالی -مانند پرده ی سینما- برای بروز پیدا نمی کنن و تنها در و دیوار و شیشه ای که از فریاد "اندرو"-وار آدم ها فرو می ریزه کاملا بی صدا و در دل اونهاست. سنت شکنی هایی در این ژانر از قبیل استفاده ی حداقلی از جلوه های ویژه ی بصری، شخصیت اصلی ای که در آنِ واحد هم قهرمانه و هم ضد قهرمان به همراه سورپرایز اسکورسیزی-گونه ی انتهای فیلم که در نوع خودش کم نظیره، همه و همه این فیلم رو به یکی از فیلم هایی تبدیل می کنه که باید ببینید...دیگه خود دانید!
0 لایک
0نظر
بیوگرافی سامان راحمی
سینما همان زندگیست، منهای تکه های کسالت آور آن. «نقل به مضمون»