ابتدا از نقاط ضعف فیلم شروع کنیم: فیلمنامه این اثر پر از باگ است. نگویید فیلم معمایی باید گره داشته باشد تا جذاب شود؛ زیرا گره زدن فیلم یک چیز است و گاف و باگ یک چیز دیگر. من درباره باگ و سوتی فیلمنامه صحبت میکنم. گره ربطی به باگ ندارد. اما گره ای که باز نشود و ول شود؛ می شود باگ. این یعنی ما با دو نوع گاف روبرو هستیم. گره هایی که باز نشدند و سوتی های فیلمنامه در مورد پرسوناژها. برای مثال کاراکتر "پرستو(نگارجواهریان)" چرا اینقدر خنگ و بی دست و پا و سبک مغز و ساده لوح و زودباور و سطحی بود؟مگر قرار نبود او نقش اصلی داستان و نقش اول زن فیلم باشد؟ با یک خنگ که نمی شود ژانر معمایی ساخت!! مخصوصاً آنجا که بخاطر پول؛ فردی غریبه را به میان جمع دوستانه اَش آورده و یا از "مرتضی" نپرسید درخانه مادربزرگش چکار میکند؟ حتی یک زنگ هم به باقی وراث نزد!! یا چرا "پرستو" از آن آشنایی که شماره اَش را به دکتر داده بود نپرسید دکتر کیست و چه پیشینه ای دارد؟ مگر اینکه خودَ ش همدست دکتر بوده باشد. یا "دکتر و مرتضی" که قاتلِ بالفطره معرفی شدند؛ با "سعید(احسان گودرزی)" خصومت شخصی داشتند؟ و بسیاری باگ های دیگر. گره های فیلم هم باز نشد و شد گاف. گویی فیلمساز با لجبازی میخواسته سوال بپرسد و مخاطب را گیر بیانداز. ولی سرآخر زبانَ ش را به نشانه تمسخر بیرون انداخته و شکلک و ادا دربیاورد و ما را با سوالهای بی جواب تنها بگذارد!! لابد سرآخر ژست متفاوت نمایی بگیرد و به ریش ما بخندد!؟ لابد دیگر. در مورد پرداخت شخصیتها؛ کارگردان با نمایش فلش بَک هایی کوتاه و گاه و بیگاه؛هِی به مغز مخاطب تلنگر میزد تا مثلاً بگوید دارم شخصیتها را معرفی میکنم. اما با آن معرفی تند تند ابتدای فیلم بیننده گیج تر می شود و اسم و هویت شخصیت ها در یادش نمی ماند. و آن 3 کارآگاه که در بین فیلم صحنه هایی محو از آنها دیده میشد و معلوم است بعد از کم آوردن فیلمنامه نویس(ـان) به فیلم اضافه شده اند تا یک جوری تهِ فیلم را جمع کنند؛ و معلوم نبود چرا از 3دوبلور خوش صدا برای این کاراکترها استفاده شد؛ اینها نیز نقش شان گنگ بود و حضورشان غیرمعلوم. فقط آمده بودند سؤالات مخاطب را از کاراکترها بپرسند. همین. در قسمت بیان و فاکتور روایی بودن داستان هم فیلم دچار نقص است. زیرا تا یک سوم پایانی فیلم؛ ما فقط روابط تعریف نشده و گنگ کاراکترها را می بینیم.از پیشینه شان چیزی نمیدانیم. کارگردان هم با معرفی و فلش بک بیشتر ما را گیج کرده. هنوز بازی شروع نشده. استرسی که کارگردان مدنظر دارد ایجاد نمیشود. فیلم تا این لحظه عقیم است و کال. تازه ماجرا از جایی شروع می شود که برق می رود!! و من مدام به این فکر میکردم که دراین وقت کمی که از فیلم مانده؛ کارگردان چطور میخواهد این بلبشو را جمع کند؟ بعد از پایان هم فکر می کردم که چرا آنهمه صحنه زائد و بی دلیل در فیلم بود؟(مانند صحنه آزاد شدن کاوه از بازداشتگاه) درضمن دیالوگهای مزخرف و گنگ و گاهاً نامربوطی که ردوبدل میشد هم آسیبی دوچندان به فیلم میزد.
3 لایک
0نظر
بیوگرافی سید محمد موسوی
ما کمی عجیبیم. مشاهیر دنیایِ تصویر رو نمی بینیم.برای بی ارزش ترین ساخته های سینما سرودست میشکنیم. عجیبیم.