سلام... بهتراست نقد فیلم را با همین جمله خودشان شروع کنیم جایی که بابک حمیدیان خطاب به دوربین به بیننده ها می گوید: بچه ها شما توی خونه از این کارها انجام ندهید ما پول گرفتیم و انجام دادیم(نقل مفهومی) خوب واقعا باید پرسید هنرمند قرار است فقط پول بگیرد و جلوی دوربین ظاهر شود و هرآنچه نویسنده و کارگردان مد نظر دارند و توانسته اند در محیط دفتر تهیه کننده او را قانع کنند که این فیلم را بسازند و فلان قدر فروش می کند را تهیه و تولید و پخش کنند؟ در واقع اینطور نیست چرا که اساس فیلم سازی در واقع باید با نگاه هنرصنعت ساخته شود و در موارد استثنا وخاص فیلم ساخته شده را از مجموعه فیلم های سینمایی جدا کرد و در دسته های دیگری طبقه بندی نمود مثال همین هنر و تجربه که در ایران بر روی برخی فیلم ها گذاشته شده و یا آثاری که به نام فیلم های هنری شناخته میشود و در واقع بیشتر فیلم های تجربه گرا هستند که گاه خوب و گاه خیلی بد از آب درمی آیند... خرگیوش به عنوان فیلمی برای کارگردانی جوان و به دنبال هیاهو و معرفی خود در سینما با مشاوره سینماگری حرفه ای به نام جیرانی بسیار فرصت مناسبی برای چیدمان ساخت این فیلم با تهیه کنندگی حبیب اسماعیلی و انتخاب چند بازیگر خوب در واقع در بخشی از ساخت فیلم موفق بوده که توانسته از این امکانات برای تجربه ای نه چندان موفق استفاده کند که این را باید یا به حساب هوش او گذاشت یا سمج بودنش در قانع کردن افراد که پولی تامین شود تا فیلم ساخته شود... نوع نگاه او به جامعه با بهانه قرص روانگردان نیز کمک کرده به نشان دادن نوعی آشفته گی در جامعه یک نسل مشخص و نگاه طنزش به این بی هویتی که در برهوت تشخیص خود را رها می بینند و حتی دندانپزشک فیلم خانم ساداتی از اینکه باید به مریضی رسیدگی کند که دهانش بو میدهد و از جنس خود اوست بسیار ناراحت است درحالیکه که در واقعیت پزشک در بدترین شرایط به چیزی جز معالجه فکر نمی کند و از ابزارهایش برای درمان استفاده می کند خواه ناخواه کسی که پزشکی را شروع می کند می داند که این رشته در بسیاری از موارد جز پول اندوزی و تفاخر باقی شرایطش نامناسب است پس طرح موضوع بیشتر به نقد انتخاب شغل در جامعه نگاهی گذرا دارد و قطعا درست است که رشته های دانشگاهی توسط جوانان درست انتخاب نمی شود و از سوی دیگر دردیست که برخی از پزشکان ما به ناچار رشته خود را انتخاب کرده اندو بسیاری از آنها به شغل های خوانندگی مجری گری یا مدیریت فرهنگی و اجتماعی رو آورده اند اما نکته اصلی باز هم کمک نمی کند تا با این نشانه های کوچک به درون متن وارد شویم و حرف حساب کارگردان را آنالیز کنیم و یا همان که همسر این خانم پزشک خرگوشی را که برای پایان نامه دکترای خود گم می کند به نوعی گم کردن چیز با ارزشی است که نتوانسته برای حفظ آن موفق باشد... از هم گسیختگی روابط بین سه جوان به نوعی اشاره به درهوا معلق ماندن جمعیت عظیمی از جوانان تحصیل کرده جامعه فعلی ماست که بدرستی نمی دانند چه باید بکنند... از سوی دیگر الگو هایی دارند مثل پدر و مادر که در خصوص بسیاری از موارد با آنها در جنگ و جدال هستند چون نمی توانند آنها را درست آنالیز کنند چه از لحاظ تفکر و چه از لحاظ زندگی اجتماعی و همین جا نقطه عطفی است برای نویسنده و کارگردان تا در طول نمایش این سرگردانی جوانان فیلم یک زن و سه مرد را به نمایش بگذارد و دختر بچه ای را وسیله وصل محتوا ابتدا و میانی قصه با انتهای فیلم قرار دهد و آقای دکتر جوان را که به دنبال خرگوش خود می گشت متوجه سازد که دختر بچه قصه خواهرکوچک اوست و خانمی که قرار بود طراحی داخلی خانه آنها را انجام دهد و مستاجر آنهاست همسر دوم پدرش و حاصل دوران کارخارج از تهران پدر است خوب جوانی که زن همسایه را برای پیش نیامدن سوءتفاهم در طبقه دوم خانه در ابتدای فیلم از نگاه زن دندانپزشک خود پنهان می کند در پایان فیلم متوجه می شود که چند سالی است که پدرش چه کرده و پنهان نگه داشته است... بار دیگر نگاه تلخ فیلم در پایان با ویدئو پدر از طریق اعتراف پدر به پسر ضربه ای وارد می کند و باورهای او را در جامعه فعلی زیر سوال برده و او را دچار غم و اندوه می کند که آیا اساسا می شود در پیرامون خود به کسی اعتماد کرد و یا ما در مسیر درست قدم برداشته ایم و راه را دست انتخاب کرده و با تجربه هایش زندگی خود را پیش می بریم یا اینکه با هزاران سوال بی جواب تنها رشد می کنیم درس می خوانیم و پزشک و مهندس ... می شویم و دست آخر متوجه برخی پوچی ها در زندگی خود می شویم؟ این سوال هم می تواند پاسخ مثبت داشته باشد هم منفی و سازندگان فیلم بعد منفی آن را انتخاب و به نمایش گذاشته اند که البته نقدی است به جا اما عمومی نبوده و خاص قشر های محدودی در جامعه ی ماست عموم افراد جامعه ما از مسایل مهم تری رنج می برند و شاید دغدغه هایشان به همین نقل موضوع در فیلم خرگیوش نرسد و چه بسا مهمتر هم باشد اما مورد توجه واقع نمی شود... اساسا در این انتخاب نمی شود ایراد چندانی به سازندگان فیلم گرفت اما نکته مهم در نقد فیلم این است که آیا تولید کنندگان فیلم بستر مناسبی برای بیان حرف یا نقد اجتماعی خود سفید سیاه یا خاکستری انتخاب کرده اند و یا باید برگردیم به همان جمله آغازین من که این آدمها دغدغه ای جز گرفتن پول و انجام یک کار انگیزه دیگری نداشتند شما بررسی کنید آقای حمیدیان مثلا اگر هفت سال پیش این فیلم نامه به ایشان پیشنهاد می شد قبول می کردند یا آقای عزتی باید به این واقعیت تلخ از این فیلم برسیم که در جامعه ای دچار سرگردانی شده ایم که به خاطر پول حاضرین دهان بد بوی مریض را تحمل کنیم و به خاطر پول حاضریم هر کاری را انجام دهیم و این اگر در تمامی اقشار جامعه صدق کند که به فاجعه اجتماعی نزدیک شده ایم و در واقع نیمه خالی لیوان را می بینیم و به نیمه پر آن توجه نکرده ایم... نقد جامعه باید سازنده و دست کم راه کار ارائه کند همین طور بی هدف گفتن و نقد کردن جامعه و رفتار آدمها نه دردی را دوا می کند و نه سبب شایستگی ما می شود .. کافی است نگاهی به فروش فیلم داشته باشیم و متوجه شویم که در گیشه هم شکست خورده و مورد توجه واقع نشده اما برای کارگردان یک موفقیت بحساب می آید چرا که همین الان فرصتی را که برای نقدش گذاشته شده و خواننده ها همین نقد را خواهند خواند او خوشحال است که توانسته تاثیرگذار باشد اما وقتی به زمان امتیاز بندی می رسیم این فیلم امتیاز زیر 50 درصد را به خود اختصاص می دهد و این اصلا رضایت بخش نیست... با آرزوی توفیق این گروه در فیلم های بعدی...
1 لایک
0نظر
بیوگرافی علیرضا حیدری
متولد تهران - کارشناس کارگردانی ازپردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کارشناس ارشد ادبیات نمایشی از دانشکده هنرو معماری آزاد تهران مرکزی... آغازفعالیت در سینما ۱۳۶۷ با بازی درفیلم دیده بان و ادامه فعالیت در سینما و تلویزیون... bit.ly/ARHeydariResume