سلام... باید یک نکته مهم را در ابتدا گفت که فیلم قربانی انتخاب سوژه از سوی کارگردان شده است و از سوی دیگر قربانی نوعی روشنفکری ناپخته که سعی دارد موضوعات ساده را با بیان هنری و سینمایی هم پیچیده کند و هم از اصل واقعیت دور کند... زیبایی شناسی هنر خصوصا ابزاری چون سینما گاهی برای برخی موضوعات خطر آفرین است و موضوعاتی که به برخی واقعیت های اجتماعی و محیط زیست انسانی و روابط انسانی مربوط میشود را بهتر است با ابزار دیگری مطرح کرد و یا در قالب یک فیلم مستند به معرض نمایش گذاشت... طرح موضوع اختلافات دینی و مذهبی در میان ادیان مختلف در فرصت کوتاه یک فیلم سینمایی خیلی بعید به نظر می رسد و اگر چنین باشد باید بیش از این هوشمندانه عمل کرد... ازطرف دیگر طرح دیدگاه های قومی و عشیری نیز در کشور پهناوری مثل ایران هم کار پیچیده ایست و حال چه رسد به اینکه بخواهیم یک تفکرمنبعث از مذهب اسلام و فرهنگ شهادت را دستمایه فیلم سینمایی خود بگردانیم و با درام درآمیخته و پیامی را هم به دنبال داشته باشیم بستر چنین موضوعاتی اگر درست انتخاب نشود بر لبه تیغ راه رفتن است و سرو زیر آب به همین دلیل خود بر تیغه نقد قدم گذاشته است... فیلم نامه نتوانسته علیرغم تلاش نویسنده و تحقیق و بازنویسی و دفاعی که به فیلم سنجاق شده رضایت مخاطب را جلب کند نمیشود گفت ضعیف اما درست پرداخت نشده و ایده آل های تهیه کننده گان و سرمایه گذاران را در حد متوسط نگه داشته است... کارگردانی خوب اما با سهل انگاری های که در فیلم های قبلی دیده نمیشود باز هم بوی تازه گی دارد اما کامل نیست و در برخی سکانس ها ازجمله سکانس شروع و سکانس درآوردن قبر شهید از زیر آب در منطقه یزد دچار سردرگمی برای مخاطب است و سوالات زیادی را مطرح می کند... تلاش بازیگران برای بازی خوب و قابل دفاع همانطوریکه درکارهای قبلی کارگردان دیده شده بازهم دیده میشود اما کافی نیست... و اما طرح یک موضوع که آیا اساسا اجازه داریم که پیکر یک شهید را به دیگری با هر دلیل منطقی بسپاریم و یا اگر اشتباهی شد آیا اجازه نبش قبر داریم هم به درستی حتی با کاری که در بخش پایانی اتفاق می افتد جز انبوهی سوال در ذهن مخاطب کار دیگری انجام نمی دهد و این قصه بلاتکلیف باقی می ماند و حتی انتقال قبر به مکانی نامعلوم از پرسش های مهم ذهن تماشاگر خواهد بود... روابط بین آدمها دچار خود سانسوری تهیه کننده گان شده و بنوعی گویی نوعی احتیاط را به دنبال دارد هم میخواهد حرف خود را بزند و هم میترسد که مبادا دچار بحران شود... گو اینکه شده است و بسیاری تصور می کنند به دلیل برخی مسایل فیلم در جشنواره گذشته مورد بی مهری قرار گرفته در حالیکه اینطور نیست و فیلم تکلیف خود را در طرح موضوع و پیام فیلم روشن نمی کند نه اینکه نتوانسته بلکه ابهام را به معنی برداشت باز در پایان تنها راه نجات خود دانسته است... حتی یک درام ساده عاشقانه میان دو شخصیت فیلم را که تصادفا در واقعیت همسر هستند را به بهانه موبد بانو شدن در هاله ای از ابهام نگه می دارد... تنهایی همسر شهید در لرستان و سکوتش را که بسیار جای پرداخت داشت با چند پلان در صندوق خاطرات ذهنی تماشاگر بایگانی می کند و عشق برادر به همسر برادر شهید را نیز کوتاه و در چند پلان خلاصه شده می بندد... حتی حرف های آن مرد عرب را که خود کارگردان نقشش را بازی کرده است که در خلوت به لوکیشن اصلی فیلم در پایان برمی گردد و فریاد زنان اعتراضات خود را از مرگ پدر شهید ابراز می کند و می گوید که او دق کرده است هم در حد شعار باقی می گذارد...به عبارت ساده تر کارگردان خود را در میان دفاع از دفاع مقدس و نقد دفاع مقدس یا همان جنگ و پیامدهایش بلاتکلیف نگه داشته و با صراحت حرف اصلی خود را نمی زند گویا ترس از متهم شدن به ساخت فیلم زد دفاع مقدس سبب میشود که هم بگوید و هم خیلی سفره دل را نگشاید... به هر تقدیر فیلم را از حد متوسط خود بالاتر نگه داشته اما توقع بیشتری برای مخاطب سینمای دفاع مقدس که فیلم فرزند خاک را دیده است را به جا می گذارد و البته خدا قوت می گوییم و به امید تلاش های بیشتر این گروه...
گزارش شما ارسال شد! متشکریم که در حفظ فضای فرهنگی منظوم ما را یاری میکنید
بیوگرافی علیرضا حیدری
متولد تهران - کارشناس کارگردانی ازپردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کارشناس ارشد ادبیات نمایشی از دانشکده هنرو معماری آزاد تهران مرکزی... آغازفعالیت در سینما ۱۳۶۷ با بازی درفیلم دیده بان و ادامه فعالیت در سینما و تلویزیون... bit.ly/ARHeydariResume