فیلم تازه سعید روستایی هزاران قدم رو به جلو را برای او برداشت مخصوصا در کارگردانی. شخصیت ها ابدا تیپ نیستند و از نقطه آ به نقطه ب میرسند. هیچکس سیاه و سفید مطلق نیست و هرکس برای خودش دچار تحولاتی میشود. فیلم میخواهد بگوید مواد بد است اما نه شعاری اما نه غیر سینمایی بلکه کاملا سینمایی روستایی میتواند به زبان سینما حرفش را بزند. شلختگی فیلم کاملا درآمده و کنترل شده است. فیلم یک سوال را انتها در ذهن مخاطب باقی میگذارد و جوابش را میدهد:چرا ناصر خودکشی کرد؟ تسلط کارگردان بر دکوپاژ صحنه بینظیر در آمده.التهاب دوربین دبسیار به جا و درست است. شخصیت ها همه در جای خودشان اند و جلوتر یا عقب تر نیستند. شخصیت ناصر خاکزاد قبل از اینکه نوید محمدزاده را ببینیم شکل میگیرد.کم کم میفهمیم بچگی سختی داشته است و بچه ها خط قرمز او هستند. صمد پلیسی است که حرف دارد کارش را بلد است و به کسی راهش را نمی دهد. سکانس ها به زیبایی با هم مَچ شده اند. اگر پلیسی بخواهد خلافکاری را رسوا کند خودش مجرم میشود. کارگردانی مهمترین و بزرگترین نقطه قوت فیلم است. بعد از آن فیلمنامه ساختار شکنانه اش. و بعد از آن بازی ها.
مرسی کارن چند تا نکنه ! ناصر خاکزاد به خاطر ترس و استرسی که از پلیس داشته خواب درست و درمونی نداشت، فشار عصبی زیادی روش بود ! این یکی از نشانه های بازدارندگی جوانان نسبت به ناصر خاکزاد شدنه ! اینکه ناصر با اوج قدرت و پول و ثروت، همیشه با قرص مجبوره بخوابه، با کفش بخوابه و این عاداات عجیبش باعث میشه حتی یه دختر داف که 5 سال عمرشو پاش گذاشته هم ولش کنه بره ! واسه همین خودکشی کرد که خسته شده بود از این زندگی ! تو اوج میخواست خدافظی کنه ! در مورد ریز شدن تو کاراکتر ناصر خاکزاد هم کلا نوع روایت داستان از کل به جز هستش ! دقت کنید اول کل جامعه رو روایت میکنه و اثری از ناصر نیست، کم کم که فیلم میره جلو، به ناصر نزدیک و نزدیک تر میشه و از روایت جامعه و حتی پلیس داستان فاصله میگیره و در نهایت در ناصر تموم میشه ! کارگردانی حرف نداشت ! تیک لو دادن داستان هم فراموش نشه !
1 لایک
پاسخ دهید
1398/01/01
گزارش شما ارسال شد! متشکریم که در حفظ فضای فرهنگی منظوم ما را یاری میکنید
چند تا نکنه !
ناصر خاکزاد به خاطر ترس و استرسی که از پلیس داشته خواب درست و درمونی نداشت، فشار عصبی زیادی روش بود ! این یکی از نشانه های بازدارندگی جوانان نسبت به ناصر خاکزاد شدنه ! اینکه ناصر با اوج قدرت و پول و ثروت، همیشه با قرص مجبوره بخوابه، با کفش بخوابه و این عاداات عجیبش باعث میشه حتی یه دختر داف که 5 سال عمرشو پاش گذاشته هم ولش کنه بره ! واسه همین خودکشی کرد که خسته شده بود از این زندگی ! تو اوج میخواست خدافظی کنه !
در مورد ریز شدن تو کاراکتر ناصر خاکزاد هم کلا نوع روایت داستان از کل به جز هستش ! دقت کنید اول کل جامعه رو روایت میکنه و اثری از ناصر نیست، کم کم که فیلم میره جلو، به ناصر نزدیک و نزدیک تر میشه و از روایت جامعه و حتی پلیس داستان فاصله میگیره و در نهایت در ناصر تموم میشه !
کارگردانی حرف نداشت !
تیک لو دادن داستان هم فراموش نشه !