قصه فیلم بسیار روان و باورپذیر است. شیوه روایت داستان بیننده را خسته نمی کند. روند پیشروی قصه به گونه ای ست که در تمامیِ لحظات بیننده مشتاق است سکانس بعدی را ببیند و ماجراهایی که برای کاراکترها اتفاق می افتد را دنبال می کند. تک تک دقایقِ فیلم با زمانبندی دقیق و جذابیتِ قابل تحسین و تعریف به پیش می رود تا به یک پایانبندی کلاسیک و تعریف شده برسد. این بزرگترین ویژگی فیلم است که روش قصه گویی را بلد باشد. دومین موردی که مرا بسیار به خود جلب کرد؛ نگاه کارگردان به جامعه آن زمان آمریکا در شهر نیویورک است. نگاهی بدون تعصب و اغراق؛ نگاهی موشکافانه و درست به مسائل جامعه. این واقع گرایی بر باورپذیری مخاطب می افزاید و بدون اینکه روان او را ناشاد کند؛ در مورد وقایع ناگواری که در جامعه رخ می دهد؛ توضیح می دهد. این سبک رئالیسم را بسیار دوست دارم. مورد سومی که در این فیلم شدیداً جذاب است؛ ملودرام بودن آن است. در این فیلم هم عشق هست و هم جنایت. هم دروغ است و هم صداقت. هم خون است و هم بوسه. هم خنده است و هم خشم. کمتر اثری را می توان یافت که تمامیِ احساسات و عواطف انسانی را در یک مجموعه منظم و هارمونیک بنمایش بگذارد و ازهم نپاشد. این اتصالِ بی نقص را باید به ویلیام وایلر فقید تبریک گفت.
2 لایک
0نظر
بیوگرافی سید محمد موسوی
ما کمی عجیبیم. مشاهیر دنیایِ تصویر رو نمی بینیم.برای بی ارزش ترین ساخته های سینما سرودست میشکنیم. عجیبیم.