سرگردانی های یک مرد تنها رضا فیلمی است شخصیت محور و دیالوگ محور ، فرمی دارد که نمونه کمرنگ تر آن را در فیلمهایی مثل شماره هفده سهیلا و بی نامی وجود داشت. در این نوع فیلمها قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد و ریتم کندی وجود دارد. ولی ویژگی اصلی رضا که آن از دو فیلم دیگر جدا میکند نبود یک داستان برای حرکت رو به جلو فیلم است و این ویژگی فیلم را به طور جذابی متفاوت تر کرده. علیرضا معتمدی به هوشمندی با ریتمی نرم مردی را معرفی میکند که خودش هم نمیداند چه میخواهد! این دقیقا در سکانس اولیه فیلم نشان داده شده است ، رضا لباس میپوشد و پس از مدتی لباسش را عوض میکند. رضا واقعا به شخصیت تبدیل شده ؛ مردی طناز ، معمار ، نویسنده ، با آشپزی خوب که رانندگی هم بلد نیست. در نقطه مقابل رضا چند زن وجود دارد.دختر عمه، فاطی ، ویولت ، زن اسب سوار و... ، اما جنس ارتباط فاطی با رضا از بقیه رابطه ها متفاوت تر است و همین موضوع باعث خلا درونی رضا -که کلیت فیلم را تشکیل میدهد- میشود. یکی از موارد جالبی که در این فیلم حس کردم بداهه بودن خیلی از دیالوگها بود. اکثر سکانس های فیلم تقریبا سکانس پلان بودند و دیالوگ هایی که بین شخصیت ها رد و بدل میشد گاهی اوقات کاملا واضح بود که از قبل نوشته نشده اند و این باعث شده بود که فیلم طبیعی تر جلوه دهد.
پی نوشت: در طول فیلم رضا را به عنوان یک شخصیت روشن فکر معرفی میشود. از دید من زمانی که فاطی رضا را صدا میزند و نمای بعد رضا در تخت خواب بیدار میشود این ویژگی شخصیتی به اوج میرسد ؛ اما تحول رضا و نماز خواندن او کمی برایم عجیب بود. پی نوشت 2: چرا قسمت نمره دهی فعال نیست؟