با وجود بدقولی هایی که صورت گرفت تصمیم گرفتم نقدی که درمورد فصل ۸ نوشتم رو اینجا قرار بدم نقد اصلی تقریبا ۳ برابر این بود که بخاطر دوستان مجبور شدم خیلی خلاصش کنم تا اونها هم بدقولی کنن !!! فصل پایانی تاج و تخت به عنوان بد ترین فصل تاریخ سریال شناخته شد سریال مانند این سنگ قبرهای داخل قبرستان هم تولد دارد هم مرگ تولد و شروعی شاهکار که قطعا تاج و تخت را با فصول اولیش یاد خواهند اورد و مرگ هم به دلیل ذلت و مرگ در فصول پایانی. تاج و تخت همانقدر که خوب شروع شد همانقدر بد ادامه داد و فاجعه تمام شد. فصول اخر مخصوصا دو فصل اخر هیچ تناسبی با فصل های پیشین ندارد و پر از تناقض های بیشمار است. برای شروع نقد کافیست یک نگاه کلی به فصل 8 و7 بیندازید مشکل پرش زمانی واقعا عذاب اور است اوج ان هم در قسمت انسوی دیوار است که بنظرم بدترین قسمت فصل 7 بود است انگار نه انگار فصول ابتدایی یک فصل فقط برای از شمال به جنوب رفتن یک کاراکتر وقت گذاشته میشد فصل 8 با قسمتی شروع شد که انگارمتوجه اشتباه خود در فصل قبلی شده ریتم کندی که سریال گرفت خوب اما واقعا عجیب بود انگار نه انگار کل فصل 6 قسمت است اما در اپیزود های بعدی خود سریال از ریتم کندش پشیمان میشود اوج ان هم زمانیست که دنریس تصمیم میگرد به پایتخت حمله کند و در سکانس بعدی ان ها در پایتخت هستند !! این مشکل شاید از نظر خیلی ها مشکل کوچکی به نظر بیاید اما برای سریال بزرگی مانند تاج و تخت که جهانی به ان بزرگی دارد فاجعه است فاجعه. اینکه میگویم سریال با گذشته خود هیچ تناسبی ندارد همین است حذف کردن کاراکتر بهترین حرکت در فیلمنامه است و تاج و تخت هم استاد این حرکت اما چرا درحساس ترین زمان های خودش بدترین کارها را انجام میدهد ؟ مرگ های شاهکاری که در تاریخ سریال انجام شده اند عاقبت انها به یک سرانجام هایی رسیده اند از قتل ند استارک گرفته که گل سرسبد ان هاست که باعث متشنج شدن این درگیری ها شد تا عروسی خونین و مرگ اوبرین مارتل اما دو فصل اخیر سریال کاملا سعی در حذف کاراکتر کرد ان هم به احمقانه ترین شکل و فقط برای راحتی در نگارش فیلمنامه. از پیتر بیلیش گرفته که یکی از باهوش ترین سیاست مدارهای وستروس بود که خیلی خیلی وقیحانه او را حذف کردند تا وریس که اینقدر احمقانه مرد که خود بازیگرش هنوز تو شوک است مرگ دنریس تارگرین و مخصوصا ملیساندرا هم به این صورت هیچ توجیه منطقی ای ندارد. مرگ ملیساندرا فقط برای تمام شدن قوس شخصیتش بود و هیچ دلیل منطقی ای ندارد که او از نا کجا اباد یک دفعه پیدا شود وشمشیر دوتراکی ها را اتش بزند.مرگ دنریس تارگرین هم با ان پیش زمینه با اینکه ایده ی خوبی بود اما خیلی ضعیف به ان پرداخته شد.
بسیاری از مشکلات فیلمنامه ای ریشه در گذشته سریال دارد و نمیشود همه مشکلات را به فصل 8 ربط داد فصل 8 فقط حکم انبار شدن مشکلات را دارد جایی که دیگر کمرش میشکند و مشکلات بر سر ان خراب میشوند به قول هاوارد هاکس کوچک ترین مشکلات فیلمنامه وقتی به صفحه بزرگ انتقال داده میشوند بسیار بزرگ میشوند پس بگذارید نکاتی خلاصه وار در مورد باگ های فصل اخر بگویم متاسفانه انقدر این مشکلات زیاد است که از تک تک سکانس ها میشود عیب در اورد دیگر خودتان حساب کنین چه کسانی این فیلمنامه را نوشته اند ! بازی تاج و تخت همیشه پر از درگیری های سیاسی بود و حتی در جنگ ها نیز استراتژی هایی به کار رفته که واقعا عالی هستند اما در دو جنگ این فصل هیچ استراتژی دیده نمیشود بازی تاج و تخت شده مانند فیلم های هالیوودی که فقط با نشان دادن صحنه اکشن سعی در فروش بیشتر و راضی کردن مخاطبینی که عاشق اکشن هستند دارد اما ان هم به بدترین شکل ممکن. کشتن دوتراکی ها به احمقانه ترین شکل ممکن فقط برای کمتر شدن هزینه ساخت و درست کردن یک صحنه اکشن خفن بود اما نتیجه چه شد ؟ سریال ژنرال های خود را احمق کرد و یک لکه بزرگ بر سابقه خود زد. به همین راحتی ! همیشه تاج و تخت سعی میکرده دو طرف جنگ یکسان قوی باشند و با استراتژی های مختلف مچ یکدیگر را بخوابانند در این دو فصل نیز همچین کاری کرده اما با یک فرق بزرگ سریال فقط برای اینکه ان داستان مسخره ی نشان دادن وایت واکر به سرسی در قسمت انسوی دیوار را به خوردمان بدهد دوتا از بهترین شخصیت هایش را در دوئل میگذارد اینکه تیریون باهش است برکسی پوشیده نیست اما مانند یک احمق با اون رفتارکردند اگر سرسی به وینترفل لشکر کشی میکرد حق با تیریون بود ان وقت سرسی بر خلاف تمام هفت فصل قبلی به شخصیت پردازی خود پشت میکرد و اگر مانند الان تمام حرفانش دروغ بود تیریون که باهوش ترین فرد وستروس است احمق میشد ! به همین راحتی نویسندگان یک اژدهای دنی را به نایت کینگ دادند تا جنگ مقابل نایت کینگ و سرسی هیجان انگیز تر و یکسان تر شود اما ایا این اتفاق افتاد ؟ واقعا خیر اپیزودها ناقوس ها یا همان پنجم نشان میدهد که این همه داستان چینی برای هیچی بوده ! سیاهی تصویر در جنگ وینترفل انقدر بد بود که هیچ جای دفاعی ندارد در یک سکانس اکشن هیچ چیزی مهمتر از دیدن اکشن برای مخاطب نیست حالا اینکه مخاطب ترس از مرگ کاراکترش هم داشته باشد یک طرف دیگر قضیه است تنها دلیلی که برای این حرکت توسط سازندگان گفته شد افزایش ترس بود که این نشان در ضعف داستان و کارگردانی دارد که فقط و فقط سعی در ترس با جلوه های ویژه دارند که حتی به نظر من ترس هم منتقل نشده است ! در جنگ وینترفل اینقدر تعداد سکانس های مشابه زیاد بود که داستان کاملا قابل پیش بینی شده بود در سکانسی جیمی برین را نجات داد و برعکس انقدر این صحنه تکرار شده بود باعث جلوگیری از تزریق حس ترس مخاطب میشد در صورتی که تاج و تخت در تاریخش کمترین تکرار را دارد برای مثال میتوان مرگ شخصیت های مختلف و زیاد را گفت که شباهتی به همدیگر ندارند. جدا از نوع مرگ نایت کینگ که با تمام دلایل راضی نشدم ان ها را قبول کنم زیرا واقعا به طور احمقانه مرد و شخصیتی که هفت فصل ان را قدرتمند میدانستند بجز نابودی دیوار و یکی دو بار زنده کردن مردگان کاری نکرد شخصیت پردازی جان اسنو دزدیده شد ان هم توسط اریا فقط کافیست فکر کنید به جای بتمن شخصیت سومی جوکر را دستگیر میکرد فکر کردن به ان هم احمقانه است جان اسنو هفت فصل برایش زمینه چینی شد تا نایت کیگ را او بکشد در صورتی که اریا برای کشتن سرسی زمینه چینی شده بود اما دو تا شورانر سریال فقط و فقط برای غیر قابل پیش بینی بودن ان همه زمینه چینی را نابود کردند نتیجه ان را هم میتوان در قسمت اخر دید که به مزخرف ترین حالت ممکن اریا را از کشتن سرسی منصرف میکنند ان هم اریا را ! کسی که همیشه حرف های خودش را قبول میکند و ان ها را انجام میدهد حالا واقعا کشتن نایت کینگ به دست جان اسنو جذابتر بود یا بدست اریا ؟ سرسی چطور؟ من که ترجیح میدادم سرسی بجای ریزش اوار توسط اریا بمیرد !!! جدا از این ها باگ های ریز زیادی در این قسمت وجود داشت که نشان میدهد وایس و بنیاف بدون منبع اصلی اقتباس هیچ سر رشته ای در فیلمنامه نویسی ندارند برای مثال ملیساندرا میتوانست بجای اتش زدن شمشیر دوتراکی ها وایت واکر ها را بسوزاند یا جان اسنو به راحتی با پنهان شدن در پشت یک دیوار از یخ اژدها در امان ماند یخی که دیوار با ان عظمت را به راحتی نابود کرد ! قسمت بعد از وینترفل انقدر بد بود واقعا نمیدانم برای نقدش چه بگویم فقط و فقط جفت پوچ ! نه تنها هچ احساس خاصی از به قول خودشان بزرگترین جنگ تاریخ منتقل نمیکند بلکه به عنوان اپیزود قبل از اپیزود ناقوس ها هم مقدمه چینی خوبی نمیکند کار سریال به جایی رسیده که پیش از هر اپیزود بازیگران به تعریف از ان میپرداختن تا به نوعی بازار گرمی کنند این قسمت نیز از نظر کیت هرینگتون بازیگر نقش جان اسنو بهترین قسمت این فصل و قسمت مورد علاقش بوده است ! انقدر دراین فصل و تک تک سکانس ها باگ زیاد بودهاست که پیدا شدن قهوه استار باکس در این اپیزود چندان عجیب نیست. جنگ ناقوس ها انقدر بد بود بخاطر ان میشود به جنگ وینترفل افتخار کرد. از تحول شخصیتی دنریس که در فقط دو اپیزود انجام شد که واقعا به طرز فاجعه باری زمینه چینی شد گرفته تا مرگ احمقانه یورون گریجوی و باگ های خیلی خیلی زیاد این قسمت را بدترین اپیزود جنگی تاریخ سریال کرد. تحول شخصیتی چیزی نیست که بشود در طول دو قسمت ان را عملی کرد مانند والتر وایت برکینگ بد که چند فصل به ارامی وقت گذاشته شد تا به معنای واقعی هایزنبرگ شود اما اینجا دنریس را از دختر ارامی که نمیخواد مانند پدرش شود در طول دو اپیزود به برزرگترین انتاگونیست دنیای تاج و تخت تبدیل کردند حتی بزرگتر از نایت کینگ با حداقل یک میلیون کشته ! البته دیوانه شدن دنی نکته مثبت فیلمنامه است اما زمینه چینی که برای او در نظر گرفتن واقعا اسف بار است. اریا هم با اینکه شخصیت مورد علاقه من بوده ولی از فصل پنج شخصیتی کاملا تک بعدی شده و اورا همش در حال تیکه و فحش دادن به امثال سگ شکاری میبینیم حتی ازتوانایی های او مانند برن در این فصل استفاده ای هم نشد. همانطور که قبلا گفتم مرگ های بی مورد و کاملا بی دلیل تاج و تخت در این دو فصل زیاد شده برای نمونه هم میتوان به یورون گریجوی اشاره کرد که خیلی احمقانه مرد در صورتی که هم اکنون در کتاب به عنوان یک انتاگونیست بزرگ درحال زمینه چینی است که میخواد خدا شود ! البته از کسانی که فیلمنامه ای نوشتند که یک اژدها یک شهر و ان همه سکورپیون را به تنهایی نابود میکند ان هم در صورتی که در اپیزود قبلش یک تیر به راحت ترین شکل یک اژدها را میکشد نمیتوان انتظار داشت برای یورون گریجوی زمینه چینی کنند ! از وارد شدن اریا و سگ شکاری به پایتخت هم نمیشود گذشت قلعه ای که کاملا بسته است و معلوم نمیشود این دو از کجا وارد ان شدند ! جدا از این ها تحول شخصیتی جیمی لنیستر در طول فقط و فقط یک سکانس وحشتناک است خیلی وحشتناک ! مگر میشود هفت فصل برای یک کاراکتر شخصیت پردازی شود و فقط در طول یک سکانس تمام ان شخصیت پردازی ها را ریخت دور ؟! بنیاف و وایس قطعا بزرگترین قاتل سریالی جهان هستند ! اپیزود پایانی با کلید واژه های مرگ دنی پادشاهی برن تبعید جان و استقلال شمال به پایان رسید. وقتی کلید واژه ها را نگاه میکنیم تمام انها نکات منفی زیادی دارند. مرگ دنریس که بعد از پایان اپیزود پنجم کاملا قابل پیشبینی بود و لحظه مرگش مانند تمام سکانس های احساسی دیگردر ان هیچ احساسی منتقل نشد و خیلی راحت یکی از محبوب ترین شخصیت های سریال مرد. اینکه چرا جان اسنو را تبعید کردند و کرم خاکستری بعد از پیدا کردنش او را نکشت و او را زندانی کرد یکی از باگ های اصلی داستان این قسمت است و نمیتوان از ان دفاع کرد. برن یا بهتر بگویم کلاغ سه چشم پادشاه جدید وستروس شد ان هم به قول تیریون چون از همه گذشته ی بهتری دارد به همین راحتی و با این دلیل احمقانه برن پادشاه شد در صورتی که جان اسنو گذشته ی بهتری نسبت به برن دارد و خود او پادشاه بر حق وستروس است ولی در این سکانس هیچکس از او دفاع نمیکند تا مبادا داستان سریال مانند تئوری های کاربران شبکه های مجازی شود ! حالا اینکه برن هیچ پیش زمینه ای برای پادشاه شدن هم ندارد یه قضیه دیگر است در صورتی که کل فصل فقط نقش درخت را بازی کرد و هیچ استفاده ای از توانایی اش نشد ! استقلال شمال هم فقط برای اینکه یادمان بیاورند سانسا هنوز در سریال است بوده سانسا اینقدر ضعیف شخصیت پردازی شده که هیچ داستانی برای او نیست بخاطر همین او را با درخواست استقلال شمال دوباره به سریال برمیگردانند در صورتی که برن پادشاه بر حق شمال است !! یعنی به خود برن چیزی حقش است را نمیدهند و یچیزی به او میدهند که حق کس دیگری است تا سانسا حکم درخت را در سریال نداشته باشه در پایان نیز پشت میزی سیاسیون جدید وستروس را میبینیم که متشکل از برین برن تیریون سم تارلی سر داووس و بران است ! بله بران !!! این سکانس خودش به تنهایی فصل اخر را نقد میکند.. اینقدر نکات خوب در این فصل کم بوده که تصمیم گرفتم ان هارا اخر سر بگویم. اول اینکه این فصل با یاداوری حس نوستالژیک فصول اولیه شروع شد با اینکه موفق نبود ولی یکی از نکات مثبت فصل اخر است سکانس اواز خوانی پادریک و شوالیه شدن برن در اپیزود پیش از جنگ وینترفل بهترین سکانس این فصل بدون هیچ تردیدی است. وصل کردن عصبانیت سم از دنریس بخاطر کشتن پدر و برادش که باعث گفتن حقیقت به جان شد هم واقعا فوق العاده بود. در نهایت موسیقی رامین جوادی و جلوه های ویژه مثبت ترین نکاتی است که در ان هیچکس شکی ندارد !