«همه چیز برای فروش!» ابد ویک روز به عنوان اولین فیلم بلند سعید روستایی،فیلمی مهم و قابل توجه در سالهای اخیراست.با قصه ای تلخ وگزنده از فقر،اعتیاد ومعضلات یک خانواده منحطط وازهم پاشیده که کمتر امیدی برای بقا دارند وبرای رهایی از این زندگی برزخی،دست به هرکاری میزنند.یکی مواد میفروشد.یکی برادرش را!و یکی برای سرمایه کاری،خواهرش را...!اینجا همه چیز برای فروش است! در ابدویک روز،روستایی برای پرداخت شخصیتها،خط مشی مشخصی دارد.بار دراماتیک داستان،بردوش شخصیت محسن(نوید محمدزاده)گذاشته شده.یک معتاد طردشده که نه قراراست«آتقی»باشد!نه«سید گوزنها»!بلکه خود خودش است!محمدزاده در ابد ویک روز،قطعا یک سر وگردن بالاتر از فیلم وبقیه بازیگران است!اصلا لامصب،اصل جنس است!یک معتاد وخرده فروش گستاخ،بی بندوبار وگاهی لج درار!که به هیچ صراطی مستقیم نیست!اما همین موجود پلید،درعین حال میتواند مظلوم،غیرتی و خانواده دوست هم باشد.یک کاراکتر چندوجهی که درآوردنش فقط وفقط کار محمدزاده بوده وبس!سایر کاراکترها اما به خوبی محسن،پرداخت نشده اند.یا هویتشان برای ما مبهم وپیچیده است یا منطقی در رفتارشان نمی بینیم!حتی برخی آنقدر اضافی هستند که بود ونبودشان تاثیری در روند شکل گیری درام ندارد!مثل شخصیت مادر یا خواهری که مراقب گربه هاست!و یا خواهرزاده شرورشان! مثلث نوید محمدزاده،پیمان معادی(بااینکه معتقدم انتخاب چندان خوبی نبوده)و پریناز ایزدیار(که بهترین نقش زندگی هنری اش را ایفا کرده)نقطه عطف فیلم محسوب میشود وهرجا که فیلم،به واسطه حضور همان اضافی ها!از تب وتاب می افتد وبه اصطلاح لَنگ میزند!به کمک فیلمساز می آیند.دکوپاژ ومیزانسن های دقیق روستایی،از شاخصه های اصلی فیلم است وبرای یک فیلم اولی،بسیار عالیست. به عنوان یک تماشاچی،پایان بندی فیلم را دوست داشتم و پس از پایانش به تلخی باخودم تکرار میکردم:«سمیه نروووو!»و درعین حال خوشحال بودم که «سمیه نرفت...!»