شرق به ملاقات غرب میرود ( در وجود گوست داگ نوعی تضاد وجود دارد.او هم زمان نجیب و ملایم و پر ابهت و خشن و معنوی است.برخلاف سلحشوران شرقی هم زمان روحانی و معلم هستند.) -جیم جارموش گوست داگ در کارنامه پر فراز و نشیب جیم جارموش اتفاق مهمی است. شاید مهم ترین فیلم وی.فیلم جز پای بند بودن شخصیت اول به اصول هاگاکوره،شباهت هایی به لئون(لوک بسون) دارد.چنان که عرفان و فلسفه شرقی فیلم سازان غربی را کاملا مجذوب خودش کرده است،فیلم جز در هم تنیدن شرق و غرب ادای دین جارموش به سینمای کلاسیک آمریکاست مثال صحنه آخر فیلم که صحنه دوئل خیابانی گوست داگ و لویی است ادای دینی است به سینمای وسترن آمریکاست. گوست داگ (فارست ویتاکر) آدم کشی حرفه ایست که زندگیش را بر پایه اصول هاگاکوره، راهنمای عملی و معنوی جنگجویان سامورایی، تنظیم می کند. او گهگاه به دستور لویی ، یک عضو قدیم گروه های مافیایی که زمانی جان گوست داگ را نجات داده، آدم می کشد. گوست داگ خود را مدیون لویی و او را استاد خودش می داند و تحت آموزه های هاگاکوره از او تبعیت می کند.اودر یکی از ماموریت هایش، یکی از اعضای خانواده مافیایی، فرانک را که با لوئیز ،دختر آقای وارگو رئیس خانواده رابطه دارد،را به قتل می رساند. دستور قتل بوسیله سونی نفر دوم خانواده، که خودش به لوئیز علاقه دارد، و به واسطه لویی به گوست داگ داده می شود. اما چون لوئیز گوست داگ را در زمان به قتل رساندن فرانک می بیند و از طرفی فرانک توسط فردی خارج از خانواده به قتل رسیده، طبق قانون خانواده قاتل باید کشته شود. اعضای خانواده در نهایت محل زندگی گوست داگ را پیدا می کنند و تمامی کبوترهای او را می کشند. تا پایان فیلم گوست داگ از تمام اعضای خانواده انتقام می گیرد تا جایی که فقط لویی و لوئیز باقی می مانند. در سکانس پایانی، لویی در یک رویارویی وسترن اسپاگتی و در حالیکه گوست داگ برای احترام به استادش بی دفاع در برابر او قرار می گیرد، گوست داگ را میکشد. این فیلم مانند دیگر فیلم های جارموش مخصوصا مرد مرده به موضوع مورد علاقه خود جارموش یعنی آدم های تنهای درونگرا میپردازد. چنان که میتوان گوست داگ را مدرن شده ویلیام بلیک دانست. گوست داگ در طول فیلم با ریموند بستنی فروش فرانسوی دوست است،با اینکه هیچ کدام زبان یکدیگر را نمی فهمند که میتوان از رابطه این را برداشت کرد که گوست داگ با جامعه خودش بیگانه است و نمی تواند با جامعه اش ارتباط برقرار کند. ما در صحنه آخر فیلم میتوانیم بدبینی جارموش نسبت به دنیا را بفهمیم صحنه ای که در ماشین تلویزیون کارتونی را نشان می دهد که هر دو شخصیت روی هم اسلحه می کشند تا جایی که دنیا را با اسلحه های خود احاطه می کند چنان که بدی دارد دنیا را برای خودش میکند. گوست داگ در یک کلام یک شاهکار است، یک اثر شاعرانه جاودان .با بازی فوق العاده فارست ویتاکر و موسیقی فوق العاده تر RZA که تنهایی گوست داگ را به زیباترین شکل با موسیقی بیان میکند و نیم جارموش با این اثر خود را در تاریخ سینما تثبیت میکند.