اغراق در فلسفه دومین ساخته الکس پرویاس هم مانند دیگر فیلم های او توهم روشنفکر بودن دارد و همین توهم روشنفکر بودن و نماد سازی وی به فیلم هایش ضربه ای مهلکی میزند و خوشبختانه این فیلم کمتر از باقی فیلم هایش مانند دانستن،کلاغ و خدایان مصر که فاجعه فیلم سازی است گزافه گو است. فیلم ترکیبی از بلید رانر (ریدلی اسکات )و برزیل (تری گیلیام) است اما نه فضاسازی درستی مانند بلید رانر دارد و نه مفهوم درستی مانند برزیل.مفهوم کلی فیلم خلقت انسان است که این موضوع بسیار پیچیده و دشواری است و هرکس نظری در مورد خلقت دارد و متاسفانه پرویاس درک درستی از خلقت ندارد و فقط فلسفه بافی و گزافه گویی میکند و بدون حرف مهمی در باب خلقت که هنوز که هنوز مهم ترین فیلم در باب خلقت و مرگ مهر هفتم شاعر جادویی سینما و یک روشنفکر واقعی اینگمار برگمان است.فیلم که یک شهر مرموز به ما نشان میدهد که مفهوم زمین است و هیچ کدام از شخصیت ها گذشته خودشان را به یاد ندارند مانند ما که از قبل تولد خود چیزی نمی دانیم اما بعد به نظریه تناسخ برخورد میکنیم در هر نیمه شب مردم به شهر به خواب میروند و فردا با زندگی دیگری بیدار میشوند که نظریه تناسخ هم به همین اشاره میکند که بعد از مرگ دوباره در جسمی دیگر زنده میشویم.فیلم سعی میکند نوآر هم باشد که تا حدودی موفق هم میشود،اما مشکلی که نوآر بودنش را آنچنان چشمگیر نمیکند داستانش است.برعکس بلید رانر که تماما سعی بر رو دست زدن تماشاگر را دارد و موفق میشود این فیلم نیمی از رو دست زدن هایش تکراری و کلیشه ای است. شهر تاریک فیلمی است برای تفکر و تفسیر کردن،فیلمی که برای سرگرمی و پر کردن وقت مناسب نیست و انتخاب بازیگران هوشمندانه ای دارد مانند کیفر ساتلند(که بخاطر حضور پدرش دونالد ساتلند در فیلم بسیاری از کارگردانان هنری و مستقل بازی کرده است مانند دیوید لینچ،موقع شوماخر و لارس فون تریه) که برازنده نقشش است و جلوه هایی دارد که برای زمان خودش بسیار زیبا هستند و یک نیمچه بلید رانری را میتوان در این فیلم دید.