زیبایی شناسی+آزادی+موسیقی باشکوه+نمای درشت= رنگ آبی کریشتوف کیشلوفسکی کسی بود که هیچگاه از ساخته هایش راضی نبود،او فیلم هایی که می ساخت را احمقانه میدانست. حرفه ای که در آن قدم نهاده بود را شرم آور به جای می آورد.او کارگردان هایی مثل برگمان،تارکوفسکی،فلینی را دوست داشت اما همیشه میگفت که عقاید و جهان بینی اش را کافکا،کامو،داستایوفسکی و شکسپیر شکل داده اند،اما از همه این حرف ها بگذریم سه گانه رنگ های کیشلوفسکی همیشه در سینما ماندگار خواهند بود. فیلمسازی که پنج شاهکار را پشت سر هم ساخت(سریال ده فرمان،زندگی دوگانه ورونیکا و سه گانه رنگ ها.) سه گانه رنگ ها بر اساس رنگ های کشور فرانسه ساخته شده اند،آبی به معنایآزادی،سفید به معنای برابری و قرمز به معنای برادری و کیشلوفسکی از این رنگ ها هم در داستانش و هم در فضا سازی هایش استفاده کرده. همینطور که رنگ آبی رنگ افسرده و غم باریست فیلم هم از دیگر قسمت های این سه گانه تلخ و گزنده تر است و کیشلوفسکی هم هرچه دیده که آبی است در این فیلم گذاشته از استخر،آویز،پنجره گرفته تا آسمان که این یعنی یک زیبا شناسی بهمعنای واقعی کلمه.فیلم نمایش تک نفره ای است از ژولیت بینوش(شاید بهترین بازیگر زن تاریخ سینما)در نقش ژولیت که در نما های درشت بسیار نفس گیر و چشم گیر ایفای نقش میکند.کیشلوفکسی از همیشه بیشتر حتا در زندگی دوگانه ورونیکا به کنکاش درون آدم میپردازد و چنان تماشگر را با استفاده از نماهای شخصی مانند نمای نزدیک از چشم ژولیت با درونیات او انس میدهد که تماشگر به جادوی سینما کیشلوفسکی پی میبرد. ژولیت کسی است که بعد از مرگ پسر و همسرش که آهنگساز بزرگی است در تصادف رانندگی میخواهد بدون خاطره،رابطه عاشقانه و آرزو،آزادانه(که مفهوم رنگ آبی پرچم فرانسه در این اتفاق بیان شده است.)به زندگی ادامه دهد،اما نمی تواند اینگونه به زندگی اش ادامه دهد. الویه آهنگساز معروف و عاشق ژولیت رد او را پیدا میکند،کسی که شاهد تصادفشان بوده او را پیدا میکند،موش ها در خونه اش لانه میکنند،همسایه فاحشه اش با او دوست میشود میگیرد. از اولین ارتباط های تردید آمیز او با مردم تا پیدا کردن عشق، او در آخر به آزادی میرسد.در آخر اشک های ژولیت بعد از بودن با الیویه نشانه ای از بازگشتی سست بهزندگی (در اول فیلم خدمتکار گفته بود که او با این علت داشته گریه میکرده که ژولیت گریه نمیکرده.)اما معنی که او پشت شیشه در صحنه آخر قرار دارد این است که هنوز تا پیش از آنکه کاملا به زندگی برگردد،راهی در پیش دارد. رنگ آبی مانند یک نقاشی که به آن رنگ آبی زده اند رنگش در درون حس میشود.موسیقی زبیگنیو پراپزنر که قطعا جز پنج موسیقی برتر سینما است به دل می نشیند. بازی ژولیت بینوش در تاریخ میماند،اما از همه مهم تر این کیشلوفسکی شاعر بصری سینماست که در یادها با سه گانه اش، دوگانه اش و ده گانه اش میماند.