خوب،بد،معصوم تحلیل زنان شهر گاتهام زمانی که کریستوفر نولان خواست فیلم بتمن آغاز میکند را بسازد این اتفاق عجیب به نظر می آمد.نولان با بتمن وارد چالش بزرگی در فیلمسازی خود گشت،او قبل از بتمن فیلم پست مدرن ممنتو،روانشناسانه بی خوابی را ساخته بود که اصلا با بتمن جور در نمی آمد،اما بتمنی که او ساخت مانند فیلم هایش عجیب و نامتعارف بودند.بتمن او بیش از حد واقع گرا توصیف شد به شکلی که به جای استقرار شخصیت و طرح بر پدیده های مافوق طبیعی،آن را براساس پدیده های طبیعیپی ریزی میکند.وقتی که نولان به خاطر تفسیرش از سه گانه با شخصیت های فراوان مرد تحسین شد،از زنان داستان او سخن چندانی کسی نمی گفت و یا نمی نوشت.هرچند احتمالا به خاطر شخصیت های زن است که نولان برخی از خلاقانه ترین تکنیک هایش را در اقتباس از افسانه های برآمده از فرهنگ پاپ و آغشتن آن ها با لحن متمایز کارگرانی خود نشان داده است.سه زن در سه گانه حضور پر رنگی دارند،ریچل داوس(معصوم)،سلنا کایل(خوب)،میراندا تیت(بد) که هر سه این زن ها جاذبه عشقی بروس هستند. ریچل در این سه گانه نماد پاک دامنی زنانه است.وکیلی فساد ناپذیری در تشکیلات دادرسی کاملا فاسد.او الهام بخش قاطع برای اعمال بتمن است.ریچل هم برای برقراری عدالت با فساد گلاویز میشود اما از شیوه کار بتمن راضی نیست.او با انحراف سنتی زنان که در موقعیت های وحشتناک می ترسد،شجاعانه مرگ خود را میپذیرد.با این حال در انحرافی غافلگیر کننده از قاعده ریچل پیش از مرگش هاروی را به عنوان شریک زندگی اش میپذیرد و آخرین حرف های تسلی بخش او مربوط به هاروی است نه بروس.ریچل نامه ای ناامید کننده برای بروس می نویسد و به آلفرد نامه را میدهد.نامه او نشانی از روایت نولان و فروپاشی بصری استعاره های نوعی فیلم های ابرقهرمانی را پیشانی دارد.زمانی که بروس به عشق ریچل مبتلاست،ریچل هاروی را برمیگزنید.قهرمان مذکر چیزی را میبیند که مخاطب میبیند.جوکر زمان ورود به جشن می فهمد که بتمن جان مهمان را به خطر می اندازد و برای نجات ریچل از پنجره میپرد و برای همین زمان بازجویی آدرس غلط میدهد که بتمن هاروی را نجات دهد و میل مرد محور او را به مسخره گیرد. زنان فیلم آخر نوآر هستند دلربا،جذاب،فریبنده و عریان،این دو زن نماد شناخت نداشتن بروس نسبت به بقیه است او اول عاشق میراندا کهبد است میشود ولی زن گربه ای که خوب است زمانی عاشق او میشود که کار از کار گذشته. بروس در کل زیر سلطه زنی بوده است که همیشه او را کنترل میکرده و هرگز او را نشناخته.میراندا نماد فقر مفرط و ایدئولژی خشن فرقه ای است.بتمن درآخر وقتی از میراندا چاقو میخورد او را به عنوان الهه انتقامش یاد میکند،اما در آخر این معصومیت ریچل بروس را به زندگی برنمیگرداند،بلکه سلنا کایل است که او را به زندگی بر می گرداند.