سری دوم ماجرای نیمروز، جزو فیلم های متوسط دسته بندی میشه... چرا که توی بعضی موارد قوی کار شده ولی بعضی بخش ها دارای ضعف هستن... فیلم دارای دو نیمه ی متفاوت هست که نیمه ی اول تا حدود زیادی کم رمق از آب در اومده و زیاد تکلیف مون با خط روایی اصلی مشخص نیست... در واقع اول شخصیت صادق رو می بینیم که هنوز به دنبال دستگیری سوژه هاش هست و در چند سکانس بعد کمال رو می بینیم با دو زن زخمی در ماشین... که به یک نوعی فیلمساز میخواسته از همون اول جدا شدن خط فکر عقیدتی (صادق و کمال) رو نشون بده، در ادامه هم بار ها از این قضیه استفاده میکنه... که البته این کشمکش های داخلی این گروه امنیتی هم در نوع خودش جذابیت هایی داره. سکانس های اولیه ی مربوط به بیمارستان هم برای آشنایی مخاطب با شخصیت سیما هست و ارتباط اش با عباس زریباف و سازمان مجاهدین... ولی حتی تا آخر فیلم چیز زیادی از اینکه انگیزه ی سیما برای جذب شدن در این سازمان چی بوده دستگیر مون نمیشه،ارتباط دادن اش به افشین هم به نظرم یک جورایی برای محک زدن و بین دو راهی قرار دادن افشین بوده تا ببینه میتونه زندگی اش رو از کار اش تفکیک کنه یا نه... نیمه ی دوم فیلم، تعلیق و کشش بیش تر میشه و صحنه های عریان خشونت به شکل تاثیر گذار به نمایش گذاشته میشن... جلوه های ویژه و کارگردانی قابل قبول مخاطب رو در سینما میخکوب میکنه... در مورد بازی ها هم به نظرم جواد عزتی و هستی مهدوی فر خوب بودن، هادی حجازی فر هم خوب بود ولی بازی اش نکته ی جدیدی نداشت که البته به خاطر شباهت ساختار قسمت دوم به قسمت اول طبیعی هست، بازی بهنوش طباطبایی اصلا در حد نامزدی سیمرغ نبود ! ولی به نظرم در کل ضعف اصلی قسمت دوم ماجرای نیمروز، نیمه ی اول فیلمه، چرا که ما فقط یکسری اطلاعات درباره ی شخصیت ها پیدا میکنیم و به یک دفعه ماجرای پذیرش قطع نامه ی صلح مطرح میشه ! در حالی که ما چیز خاصی از جنگ ندیدیم و فضاش خوب بازسازی نشده... در کل امید که با ساخت آثار بیش تری از این دست، تجربه های بیش تری به دست بیاد تا فیلم های درخور توجه تری شاهد باشیم...
چون تولید آثار بیش تری از این دست باعث میشه که پیشرفت و تجربه ی سینمامون بیش تر بشه...