فیلم سرخپوست بر اساس قصه و معما هست که شاهد جنس متفاوتی از سینما هستیم و مثل خیلی از فیلم های درون ساختمانی نیست.اتفاقات فیلم در یکی از زندان های قدیمی دور افتاده ی کشور میگذره که پس از ناپدید شدن یک زندانی شرایط برای مخاطب برای دیدن یک داستان پلیس و تبهکار (دزد و پلیس) فراهم میشه.در نمای اول چند کارگر مشغول کار کردن کنار چوبه ی دار هستن که نشان دهنده ی فضای سرد و سنگین زندان هست و همون جا با چوبه ی دار آشنا میشم. به نظرم کارگردانی از فیلمنامه جلوتره و فیلم نامه پیچیدگی خاصی نداره و معمای فیلم خیلی تو در تو نیست و پیچ و خم نداره و وارد سبک معما گونه نمیشه همون طور که تبدیل به یک درام نمیشه. داستان سرخپوست هیجان و ریتم بالایی نداره و تنها قراره شخصیت اصلی که سرگرد جاهد باشه دنبال یک زندانی باشه،در چنین زمانی باید شخصیت اصلی داستان رو پیش ببره که بر عکس این عمل اتفاق می افته و ترفندهای زندانی و مددکار هست که فیلم رو جلو می بره. عدم نمایش سرخپوست مخاطب رو برای حل معما تشنه تر میکنه و با این که بی گناه هست کارگردان شخصیت سرگرد رو رها نمیکنه چون عدالت برای او گرفتن زندانی هست و قضاوت به عهده ی او نیست.ماجرای گم شدن زندانی(سرخپوست) در کنار عشق و علاقه ای که بین دو شخصیت اصلی داستان در فضای سرد و بی روح زندان ایجاد میشه، ترکیب خوبی رو میسازه. موسیقی متن و فیلم برداری و قاب بندی ها و فضاسازی فیلم به همراه کارگردانی ،همگی در بالاترین سطح سینمای ایران بود و تعریف هایی که از فیلم میشد واقعا به حق بود،در مورد بازیگری هم پریناز ایزدیار بازی نسبتا تکراری داشت و بیشتر برای نمایش نوع شخصیت رئیس زندان و شناخت بیشتر او به فیلم اضافه شده بود و نقش نوید محمدزاده هم خیلی پیچیده نیست و نقش یه رئیس زندان پایبند به قانون رو داره که پی زندانی گمشده اش هست و شاید بازیگر های دیگه ای هم میتونستن این نقش رو بازی کنن ولی نوید محمد زاده که بیشتر اوقات نقش یک فرد برون گرا و احساسی رو بازی می کرد خیلی خوب و کم نقص تونست نقش یه فرد درون گرا رو بازی کنه و باورمون نمیشد همون بازیگریه که تو ابد و یک روز و یا مغزهای... بازی کرده، و گریم هم خیلی روش نشسته بود و قطعا لایق بردن سیمرغ بود. قسمت آخر فیلم هم خوب در اومده که دوربین از نگاه زندانی به سرگرد میبینه و اون نفس نفس زدن ها پشت دوربین و نگاه با اضطراب از پشت دیواره به جاهد و همین طور خانواده اش واقعا فوق العاده بود و حس رو منتقل می کرد.فیلمساز با قرار دادن عشق در فیلم کار رو برای اون پایان بندی فراهم کرد البته اتفاقات آخر فیلم علتش فقط علاقه به مددکار نبود و چندین عامل دست به دست هم دادن تا اون اتفاق رخ بده. کارگردان فیلم که در اثر اول خود متهم به این بود که از فرم اصغر فرهادی پیروی میکنه و حتی تقلب کرده ،این بار به نوعی فیلمی ساخته که اون رو از بقیه فیلم ساز ها مستثنی کرده و فیلمش یکی از بهترین های سینماست.