برزو نیک نژاد کارگردان مطرح تلویزیون و سینمای ایران که با سریال دردسرهای عظیم و فیلم لونه زنبور توانسته است خودش را به مخاطبان سینما و تلویزیون معرفی کند، در جدیدترین ساخته ی خود به سراغ فیلمی پرستاره در ژانر اجتماعی با درون مایه طنز رفته است فیلم روایت آدمهای فرودستی است که در پایین شهر تهران در یک فضای چرک در حال زیستن هستند رنگ خاکستری گون فیلم با توجه به شخصیتهای آن ارتباط و هماهنگی دارد.عطا با بازی خوب جواد عزتی که همچنان در نقشی متفاوت از آنچه قبل تر از او دیدیم ظاهر میشود و دو دوستش حمید با بازی هادی حجازی فر و کاراکتری که پژمان جمشیدی نقشش را بازی کرده است را پذیرای منزل مهجور خود کرده است در فیلم ارتباط این سه و دوستی آنها پرداخت مناسبی دارد دوستانی که با هم درگیر میشوند ولی کاملا مخاطب درک میکند که این دعوا از جنس دشمنی نیست، شوخی های بین این شخصیتها از فضای سنگین فیلم میکاهد همسایه و دوست عطا آزاده با بازی ستاره پسیانی رابطه ای خاص را با عطا برقرا میکند که هم عاشقانه است و هم یک دوستی معمولی عاشقانه از جای است که مریم وارد داستان میشود و حساسیت آزاده گل میکند مخاطب متوجه عشق آزاده نسبت به عطا را متوجه میشود دوزیست بودن یکی از کاراکترها نکته پنهان فیلم است در نمایی که غورباغه را به آب می اندازد کارگردان گزاره آن را در فیلم جا نمایی میکند البته نوعی دوگانگی در سایر شخصیتها دیده میشود عطا که دلش لغزیده است قصد پنهان این قضیه را دارد ولی ارتباط او با آزاده که شوخی و شرط بندی و هم راز بودن را به همراه دارد به آشفتگی آزاده منجر میشود که با توجه به خرده روایتهای داستان، فیلم قصد پراکنده کردن ذهن مخاطب را دارد که در انتها با هوکی که میزند او را شوکه کند ولی نکته خوب فیلم ارتباط مرام گونه و انسانی آنها با یکدیگر است که بدون چشم داشتی به هم کمک میکنند کاراکتر پدر عطا که حضور مجدد سعید پورصمیمی در سینماست کمک کننده به پیرنگ داستان است و پرداخت خوبی به جهت نزدیک کردن ارتباطها با هم دارد پدر عطا ضعفهایی در درونش دارد که شخصیتش را جذاب کرده است. تند خویی او در کنار رفتار طناز گونه اش، گوش نکردن به عطا برای خوردن قرصهایش و برق دزدی از اداره برق حاکی از این گفته دارد وقصه را سر پا نگه میدارد مریم که مرکزیت ارتباطهای درونی تری از افراد را با یکدیگر نشان میدهد بدلیل مشکلاتی که برای او پیش آمده بسیار مستعصل است که این قضیه را بخوبی الهام اخوان در بازیش به نمایش میگذارد در فیلم المانهای عشق، شوخی و خنده، دعوا و برخورد های رفقای عطا با هم، خانواده با حضور پدر به بار درامیکی اثر کمک شایان میکند و مخاطب را در روایت سه پرده ایی خود تا انتها میبرد و در پایان بندی با غافلگیری مواجه میکند تنها نکته ابهام آمیز آتش زدن مغازه کاراکتری است که مانی حقیقی بازی آن را به عهده دارد و بدلیل عدم پرداخت مناسب متن الکن میماند به همین سو آتش زدن دل مخاطب را خنک نمیکند در ابتدای فیلم جشن عروسی را شاهد هستیم که شادی ها به تردید عطا و دوستانش مرتب کات میخورد این دوگانگی همان دوزیستی است که در فیلم میتوانیم در شخصیتها ببینیم