تجربه گرایی در سینمای مدرن فیلم ابر بارانش گرفته روایت سارا پرستاری است که برای مراقبت از یک بیمار مرگ مغزی راهی خانه یک خانواده با روحیات خاص میشود. روایت فیلم بر خلاف متن سه پردهایی بصورت خرده پیرنگ ارائه میشود از این رو شاهد گسست در ارتباطهای کاراکترها خواهیم بود با توجه به عناصرفیلمهای مدرن در سینما نمیتوانیم گسست و عدم پیوند شخصیتها با یکدیگر را زبان الکن فیلم بدانیم . نکته دیگر شخصیت اصلی داستان است پرستاری بنام سارا با بازی نازنین احمدی این شخصیت نه روحیه فم فتال و اغواگرایانه دارد نه به مثابه زنان متعارف در جامعه زندگی میکند . نه آفرودیت و الهه خوبی هاست . زندگی معمولی دارد اما در درونش عنصر آگاهی بیدار است اینکه در ابتدای داستان ارتباط آن با همسرش خیلی از نوع صمیمانه ای نیست بدلیل متعهد بودن اونسبت به شغلش است انگار از همان ابتدا دغدغه ای که برای نگهداری بیماران سالمند دارد این روحیه بطوری در او نهادینه شده که زندگی شخصی اش را هم تحت تاثیر قرار داده است . و از او یک قدیس نمیسازد کارگردان قصد دارد بگوید که در شخصیت سارا ضعف وجود دارد اما در همین حال سارا زنی است که به آنچه نادیدنی است دیدن میکند این ورود به دنیای سورئال فیلم در پایان داستان است . پیوند فلسفه و عرفان همراه لانگ تیکهای مکرر نتیجه سینمای تجربی برزگر است . کارت پستالی بودن نماها همراه موسیقی کلاسیک سوار بر فیلم حال هوای فیلم را نزدیک به سینمای کیشلوفسکی میکند . و آیا در ایران دور میز نهار خوری افراد متمول غذایشان را با کارد و چنگال میخورند ؟ بطور کل فیلم ایرانیزه نیست ، نوه پیرمرد سالخورده ماریجوانا مصرف میکند و قیافه او بیشتر شبیه اروپاییها میباشد اینکه این وام گرفتنهای کارگردانها از استعاره هایی که بدور از فرهنگ ایرانیمان است ضعف است یا قوت بحث جدایی است . هر چه هست تجربه جدیدی است که مجید برزگر به عنوان یکی ازارکان این نوع سینما ارائه میدهد و هر روز که از عمر فیلم میگذرد ارزشهای آن بیشتر به چشم میخورد نویسنده محمد بزرگ