این اثر چهارمین فیلم سینمایی بهروز شعیبی است به تهیه کنندگی محمدرضا تخت کشیان، که پس از «دهلیز»، «سیانور» و «دارکوب» در مقام کارگردان قرار گرفته است داستان این فیلم درباره عماد استاد دانشگاهی خوشنام و یک چهره تلویزیونی مورد توجه است، او ناگهان توسط پلیس با اتهام هایی جدی مواجه میشود که خود و خانواده اش را در موقعیت پیچیدهای قرار می دهد این فیلم از محصولات مرکز فیلم و سریال سازمان سینمایی اوج است که پیشتر فیلمهایی موفقی چون ایستاده در غبار،. تنگه ابوغریب، بادیگارد، به وقت شام، و بیست و سه نفر را در جشنواره فیلم فجر شرکت داده است. اینبار با فیلمی متفاوت که دغدغه آن مسئله اختلاس و پول شویی در جامعه است می آید ترومایی که گلوی کشور را چنان فشرده که هر فردی از جامعه را به مثابه خفگی ناشی از آن با دلی از اندوه و درد به زندگی وا داشته است و سازمان سینمایی اوج همچنان با دغدغه ایدئولوژیکی خود پا به این عرصه میگذارد تا با گزاره های سینمایی و فرهنگی خود ناجی کشور از این اتفاق تلخ باشد عماد با بازی خوب و مسلط بابک حمیدیان شخصیت روحانی فیلم است که زندگی به اصطلاح لاکچری و مفرحی در کنار همسرش دارد که دختر مدیر و صاحب خیریه ایی است که هر دو به اضافه برادرش در آنجا مشغول به کار هستند مصاحبه او در تلویزیون کار او در دانشگاه نشستن در کنار عموی ساده اش روایتگر شخصیت پردازی عماد است که جوهره وجودی یا همان فطرتش را پاک قلمداد میکند اما او خواسته یا ناخواسته در غفلتی به زندگی مشغول است که خود از آن خبر ندارد این مهم را مخاطب زمانی متوجه میشود که عماد گوشی اپل بیست میلیونی را خریداری کرده است و در ماشین به قول دیالوگ شهروند فیلم هفتصد میلیونی سوار است و این پارادوکسی است که با لباس روحانیت دارد که باید همزیستی با مردم کشورش داشته باشد و دوش به دوش آنها قدم بردارد دیالوگ فرد ی که هکرقدرتمندی است و گویا گره گشای امورات عماد است بر همین اصل است عماد به او میگوید حساب کتاب من و انجام بده باید برم و او در جواب میگوید شما خیلی وقته حساب کتاب خودت را انجام نداده ایی! عماد میبایست در این دام بیفتد تا خود را پیدا کند و این اتفاق چه خوب رقم میخورد او پا به سفر قهرمان میگذارد یکی یکی موانع را طی میکند تا نهایتا به خود برسد سفر قهرمانی که از عماد غرق در تجملات و حجابهای که مانع دیدن خود حقیقی اش میشود شروع میشود و به عمادی میرسد که همان فطرت و گوهر وجودی اش را باید کشف کند
کارگردانی و ساختار خوب فیلمنامه در نماهای فیلم مشهود است که فرم خوبی از این ساختار سه پرده ایی با محوریت قهرمان برای مخاطب رقم میزند اتفاقی که کمتر در این سالها شاهدش بودیم گزاره های فیلم جملگی با حرکت دوربین همراه است در ابتدای فیلم عماد در بین کودکانی که در زمین خاکی مشغول بازی هستند قرار دارد و در میان خوشحالی ناگهان تلفنی به او زده میشود دوربین با حرکت عماد تراولینگ میکند قرار گرفتن عماد در میان بلوا بچه ها و جدا شدن از آنها با حرکت دوربین یعنی رفتن به سمت روزهایی پر از بلوا برای او و خانواده اش و شروعی که نهایتش برای او خوب است.