کرگدن با همه ی ضعف هاش سریال نسبتا خوبی بود و این قابلیت رو داشت که مخاطب رو جذب کنه. اول اگه بخوام نکات مثبت اش رو بگم، اینها هست: موضوع پرکشش که مخاطب رو کنجکاو و منتظر نگه میداره. بازی های نسبتا روان که روی نقش ها نشستن. پایان بندی هر قسمت هم در جای هوشمندانه ای انجام شده بود.شیوه ی روایت که به شکل فلش بک بود هم ایده ی جالبی بود که من تا حالا این میزان استفاده اش رو برای یک سریال ایرانی ندیده بودم. و حالا نکات منفی که ضربه های مهمی هم به سریال وارد کردن( از اینجا به بعد خطر لو رفتن بخش هایی از داستان وجود داره) : همون طور که گفتم، شیوه ی روایت داستان متفاوته و این فلش بک ها هم تا 15 قسمت اول روی سریال خوش نشستن، به خصوص قسمت های ابتدایی که به شناخت ما از شخصیت های سریال هم کمک ویژه ای کرده ولی اینجا یک مشکل مهم وجود داره. هر چی به قسمت های پایانی نزدیک میشیم، با فلش بک هایی طرف میشیم که قراره گره های مبهم و نه چندان منطقی فیلم نامه رو توجیه کنن.به طور مثال اعتماد کردن نازنین( ستاره پسیانی) به کیانا( الهام کردا) و وارد شدن اش به خونه ی ونوشه و بعد ضربه زدن به سر افشین اصلا دلنشین نبود. چرا؟ چون تحمیلی به نظر می رسید و تا قبل از این، سریال اشاره ای به ارتباط این دو با هم نداشته و با یک فلش بک عجله ای هم توجیه پذیر نیست.همین طور احساس بین کاظم( پوریا رحیمی سام) و گیسو( هدی زین العابدین) هم قرار بوده با فلش بک توجیه بشه که باز هم نشده. چون استفاده ی بیش از حد از این روش بدون پرداختن کافی، باعث میشه نشه به خوبی باهاش ارتباط گرفت. وقتی در زمان حال حتی کوچک ترین نشانه ای از وجود احساس بین کاظم و گیسو حس نشده، آیا قراره صرفا با یک برگشت به عقب قبول کنیم که خبری بوده؟ :) همون طور که یکسری زمینه چینی نکردن ها در زمان حال، کار دست سریال داده، یک جاهایی زمینه چینی هاش هم باز کار دست اش داده ! مثل مارک(کاظم سیاحی) که می بینم در قسمت 13 به نوید کمک میکنه تا دوستهاش از تله ی ونوشه نجات پیدا کنن.خب با دیدن این قسمت سوال میشه که چرا این کمک داره صورت می گیره؟ در قسمت های آینده با یک غافلگیری نچسب متوجه میشیم که مارک یک مامور امنیتی بوده ! راستش گره گشایی این قسمت من رو یاد سریالهای صدا و سیما انداخت. چرا کرگدن با این سطح از گره و پیچیدگی این طور سهل انگارانه به سمت قسمت های پایانی خودش پیش میره؟ هر چقدر غافلگیری ها در نیمه ی اول سریال بهتر چیده شدن با نزدیک شدن به پایان تحمیلی به نظر می رسن( مثل یک چیز اضافه که از بیرون وارد داستان شده، نه چیزی که خودش شکل گرفته باشه.) غافلگیری های قسمت های پایانی به نظرم با خامی انجام شده بودن. یک اتفاق می دیدیم و بعد بلافاصله با فلش بک می گفت نه نه این طوری نبوده ! :) یک ضعف مهم دیگه هم این هست که ونوشه با وجود بازی خوب پانته ها پناهی ها قابل باور نیست. یک مافیای بزرگ دارو چرا باید انقدر محل کار و دفترش هر کی به هر کی باشه؟ یعنی فقط داشتن یک دوربین در محل کار کافیه؟ محل کار این مافیا انقدر بی محافظه که هر کی هر کاری دلش میخواد توش انجام میده و بعد با دوربین لو میره ! مثلا نوید از اطلاعات بک آپ می گیره یا در جایی از آخر ماجرا گیسو یواشکی وارد اش میشه. ولی همون طور که گفتم کرگدن در کل قابل قبوله و گام مناسبی برای یک سریال معمایی هست ولی باید قبول کرد که جای کار زیادی هم داشت.
3 لایک
0نظر
بیوگرافی علی فیلم بین
گاهی لب های خندان از گونه های گریان بیش تر درد میکنند!