فصل سوم بچه مهندس، در کل جمع بندی خوبی برای این سری سازی نبود. اول نکات مثبت: انتخاب بازیگرها مناسب بود و بازی ها روی نقش ها نشسته بودن. پیام هایی که درباره ی پشتکار و تلاش هم میداد مفید بود. ولی نکات منفی متعددی هم وجود داشت: اولا اینکه سی و شش قسمتی بودن این سریال بی مورد بود. میشد قسمت ها کم تر باشن و در عوض به شخصیت های فرعی بیش تر پرداخته بشه. به طور مثال پدر مسعود، به حال خودش رها شده تا اینکه جواد به سراغ اش میره و با نصیحت به راه اش میاره، اون هم فقط با چند جمله و در مدت بسیار کوتاه ! یکی دیگه از ایرادات سریال که مشکل مهمی هم هست، دیر وارد کردن مژگان به ماجرا هست. درسته که باید در قسمت های پایانی وارد میشد ولی دقیق حس نمی کنیم که چرا مژگان دیگه به خاطرات اش حسی نداره. به نظرم این قسمت جای کار زیاد داشت. بعد یک مقدار تفکر این قسمت تحمیلی و سفارشی بود. انگار که با خارج رفتن، نسبت به کشور خودت و جایی که بزرگ شدی بی رگ میشی ! درباره ی آقای عباسی هم که به این شکله که ایشون با رفتن به اونجا، زن اش سرطان گرفته و خودش هم به خاک سیاه نشسته، یعنی نکبت کامل ! من موافق دادن پیام های وطن دوستانه هستم ولی چطور انتقال دادن اش هم مهمه. و اینکه پایان بندی هم اصلا خوب نبود. کل اشک های روز و شب، انتظارها و عشق جواد به مژگان خلاصه میشه توی لبخند ازدواج جواد به مرضیه خانم ! فاجعه اونجاست که در قسمت یکی مونده به آخر، جواد در ذهن اش مرضیه رو با مژگان مقایسه میکنه ! اصلا مگه شرایط بزرگ شدن این دو یکسان بوده؟ مگه موقعیت شون مثل هم بوده که بخوای مقایسه کنی؟ چرا دید این قسمت انقدر سطحی بود؟ اصلا زمینه چینی خوبی برای قسمت آخر هم وجود نداشت. این مشکل اکثر سریال های ایرانی هست که آخرش رو فقط جمع می کنن، اون هم سریع و عجله ای... در کل امتیازم به فصل های بچه مهندس: فصل اول: 6 فصل دوم: 3 فصل سوم: 4
3 لایک
0نظر
بیوگرافی علی فیلم بین
گاهی لب های خندان از گونه های گریان بیش تر درد میکنند!