در عجبم ک چگونه کیارستمیه فقید با این تسلط میتوانست از طبیعت شخصیت بسازد ، ما ب دنیای واقعیت ببرد. لانگ شاتهای بی نظیرش تو گویی شانه ب شانه ی قهرمان ایزوله شده گوشه ب گوشه روستا را قدم میزنی ، گرد و خاک در چشمت میرود ، سر و صدا گوشت را آزار میدهد ، فرمان ماشین را میچرخانی ، از سبزی طبیعت سر زنده میشوی و از زردی آن مغموم. روحت شاد.