هر امر تکنیکالی در یک فیلم باید در پس یک هدف سینمایی اجرا شود و نمی توان برای جلب توجه ورای خود فیلم یا اختفا اشکالات و کاستی های اثر از آن استفاده کرد، که در این صورت فیلم به سمت تکنیک زدگی می رود. فیلم 1917 اما تکنیک زده نیست چرا که اصلا تکنیک خاصی ندارد! دوربین مندس در این فیلم به طور کامل بدون کات نیست و حاصل کار، به وسیله تعدادی حقه سینماتوگرافی و تدوین، بدون کات جلوه می کند، اما بر فرض آنکه دوربین واقعا هم یک تیک کار کرده باشد، که اینطور نیست، نمی توان به این خاطر امتیاز خاصی به اثر داد. این دوربین به ظاهر تک تیک، هدف خاصی را دنبال نمی کند و مندس صرفا در پس آن پنهان می شود چراکه می داند داستانش در حد همان قصه پدربزرگ برای نوه، طبق گفته دیالوگ فیلم، است و چیزی برای ارائه ندارد و اگر بناست تا این حرکت دوربین به نوعی مخاطب را قدم به قدم همراه کاراکتر ها و قصه کند، ما پیش از بحث همراهی، نه کاراکتری می بینیم و نه قصه ای که در فیلمنامه قوی باشد، بلکه بتوان با آن همراهی کرد! اگر تبلیغات خارج از اثر پیرامون نحوه فیلم برداری آن نبود، توجه مخاطب در حین تماشای فیلم، آنقدر به سمت نحوه عملکرد دوربین نمی رفت چرا که دلیلی در انجام این امر تکنیکال، که تازه خوب و کامل هم نیست، وجود ندارد و تاثیری بر پیشبرد فرمیک، حسی یا تکنیکی ندارد. محتوای فیلم نیز، مانند فیلمنامه، تهی از حرفی برای زدن است. داستان به ظاهر ملی گرایانه و ضدجنگ است اما ابدا به این شکل نیست؛ دلیل پذیرفتن ماموریت توسط شخصیت «بلیک» از همان ابتدا مشخص است، برادرش، و نه آنکه بخواهد برای میهنش کاری انجام دهد. شخصیت «اسکافیلد» هم مصداق شناگری نیست که جهت افتخارآفرینی برای کشورش در المپیک به آب پریده باشد بلکه صرفا مصداق شناگری است که تا میانه طول استخر شنا کرده و چون راه بازگشتی ندارد به راه خود ادامه می دهد، در نتیجه فیلم از آرمان نیز تهی است و اگر قصد داستان گویی صرف دارد، در این امر نیز ناتوان است. سینمای جنگی این روزهای آمریکا گویی بویی از نحوه صحیح هجو و کنایه نبرده و صرفا به نیش هایی مبتدیانه درباب آلمان نازی بسنده می کند؛ آن سکانس نامردی سرباز آلمانی در فیلم شدیدا مشمئز کننده است و نمی توان با یک سطل شیر و چند عدد موش یک فیلم ضدجنگ ساخت! گویی کسی کارگردان را مجبور کرده به یک سنت پوشالی، ادای احترام کند. هر حرکتی برای نشستن بر باور مخاطب، طبیعتا باید اول باورپذیر باشد؛ سکانس اواخر فیلم که «اسکافیلد» در بین سربازان و خمپاره ها میدود شدیدا تصنعی و ضعیف است و موسیقی متن معمولی فیلم در همین سکانس، به مانند کل فیلم، سعی می کند تهی بودن آن را غنی کند، اما ذره ای در این امر موفق نیست. به طور کلی فیلم «1917» یک فیلم بد است که می داند چه می خواهد بگوید و آن، «هیچ» است! در نتیجه برآن می شود تا «کل» ایرادات و پوچی های فیلم را در یک «جزء» پنهان کند، اما این سینما نیست!
1 لایک
0نظر
بیوگرافی عرشیا برجعلی
نویسنده نقد، مقاله و تحلیل سینمایی | عضو تیم منتقدین وبسایت سینمافارس