سریال خیلی خوبی بود، مهدویان نشون داد که قواعد ژانر مافیایی جنایی رو میشناسه و میتونه در حین اینکه هیجان و نبض مخاطب رو دست میگیره، داستان رو روان و جذاب تعریف کنه و همین طور ریتم رو هم میشناسه. ریتم تند لزوما به معنای شناخت درست از ژانر نیست، مهدویان وقتی قسمت اول رو با ریتم معمولی جلو برد اتفاقا احترام به ژانر کار بود چون شخصیت ها تازه داشتن معرفی میشدن و مخاطب توی فضای ریزآبادی و مالکی گونه غرق میشد! از قسمت دوم به بعد با یک ضرباهنگ سریع شاهد قتل های سلسله وار هستیم، مالک در محضر تعلیمات سمیرا( مریم امیرجلالی شعبه دوم! D:) و همین طور زنده شدن حس جاه طلبی درون خودش سعی میکنه تا به اصطلاح حق خودش رو بگیره. بازی ها هم به جان بخشیدن به نقشها کمک بسزایی کردن، از جمله اینکه جواد عزّتی و رعنا آزادی ور سنگ تمام گذاشتن، البته سعید چنگیزیان و هانیه توسلی و سیاوش طهمورث هم خوب بودن. بهترین قسمت بازی سیاوش طهمورث بعد از کشته شدن خان عمو توی قسمت سوم بود، اونم روی عکس مراسم ختمش! :) جایی که با یک صورت آلپاچینو وار یک طرف صورتش رو خوشحال کرده و طرف دیگه غضبناک! این دقیقا همون چیزیه که جاه طلبی و طمع رو به خوبی نمایان میکنه و طهمورث به خوبی از پس اش براومده. در کل درباره فیلمنامه و خط روایی نظرم اینه که کارگردان تا قسمت حدودا یازدهم درک درستی ازش داشته یعنی به خوبی از اول هم تیپ ها تبدیل به شخصیت میشن و هم موقعیت ها درست پردازش میشن ولی در قسمتهای پایانی( به خصوص دو قسمت آخر) عجله و بی ذوقی دیده میشه، مثل بازگشت ناصر و اینکه کارهاش یکدفعه ای درست شده و به خاطر مواد مخدر هم کسی دنبالش نیست! یا اینکه یکباره برخلاف ذاتی که قبلا ازش دیدیم که بی عرضه خطاب شده، میره خدمتکار مالک رو به همراه حاج مظفر و اخوان قتل عام میکنه!! اینها یک مقدار متناقض هستن با شخصیت این کاراکتر ولی درباره منصوره و انتقام پایانی اش تقریبا باورپذیری وجود داره چون متوجه شدیم که از عشق نافرجام اش به مالک چقدر گله داره و تاکید زیادش روی گذشته ی تلخ هم انتقامش رو منطقی جلوه میده. درباره تدوین هم به نظرم باسلیقه انجام شده بود، دارک کات ها رو زیاد دوست نداشتم ولی بعضی جاها کارکرد داشتن. دوربین هم نسبت به کارهای سینمایی مهدویان بیشتر آروم گرفته! :) کارگردان توی زخم کاری به هلی شات هم علاقه ویژه ای نشون داده! :) توی سکانس قسمت دوم که ماشینهای ناصر و مالک سعی داشتن از هم جلو بزنن، هلی شات خوب روی کار نشسته بود و البته جالب . یک نکته ای هم که بد نیست اضافه کنم و از سایت زوم جی وام گرفتمش اینه که یکی از ضعفهای زخم کاری نشون ندادن اتاق فکر مافیاست یعنی ما بیشتر نتیجه تفکر و تصمیم هاشون رو میبینیم تا چیزی که واقعا توی فکرشون میگذره. در کل سریال زخم کاری ترازوی پوئنهای مثبتش به منفی کاملا میچربه و در کنار قهوه تلخ، قورباغه و هیولا از بهترین آثار شبکه نمایش خانگی ایران به حساب میاد.