فرصتی مهیا شد در شب یلدا و در هوایی بارانی به تماشای این فیلم زیبا نشستم
تقریبا هر سال فیلمی درام با کیفیت با مجموعه ای از ستارگان سینما ساخته میشه و گل سرسبد آثار اون سال محسوب می شود رخ دیوانه - ابد و یک روز - ماجرای نیمروز - مغز های کوچک زنگ زده - متری شیش و نیم - شنای پروانه و حالا بی همه چیز
محسن قرایی نیز با ساخت این اثر در جمع آینده داران جوان فیلم سازی (افرادی مانند محمد کارت و همایون غنی زاده و سعید ملکان و...) قرار گرفت
تمام جنبه های فیلم از استاندارد های خوبی برخوردار هست (از موارد فنی گرفته تا بازی ها و فیلم نامه و کارگردانی و...) به طوری که نامزد 14 سیمرغ فجر شد!! و 5 سیمرغ را نیز به خانه برد (جایزه ویژه هیئت داوران - بهترین فیلمنامه اقتباسی - بهترین تدوین - بهترین طراحی لباس - بهترین موسیقی متن)
اما نظر شخصی بنده : فیلمنامه کاملی داشت اما انسجام خوبی نداشت (#اسپویل : مثلا انگار نه انگار لیلا میخواست امیر بمیره چون در دیدار هاشون اصلا ترس و عصبانیت امیر از اون و نفرت لیلا ازش به خوبی بازی نشده بود - بچه مشترک اون دو نیز اصلا در فیلمنامه جای خاصی نداشت و انگار کشک بود! - وجهه مورد احترام قبلی امیر نزد مردم رو هم به خوبی ما ندیدیم! و...) این موارد باعث می شد در نقاط اوج فیلم علی رغم افکت های تصویری و موسیقی عالی اونچنان به دل مخاطب نفوذ نکنه (مثلا مقایسه کنید با فرهادی که استاد در آوردن لحظات اوج فیلم و نقاط بحرانه طوری که واقعا شوکه و یا متاثر میشی) در کل جاهایی که باید طولانی میشد سریع میگذشت و جاهایی که باید سریع میگذشت کند می شد!
طراحی صحنه - قاب های دوربین - موسیقی - لباس ها (خصوصا خانم تهرانی) - تدوین و جلوه های بصری و... همه خوب بودن
در این سال های خشکسالی و فقر فیلمنامه ها! امیدوارم فیلمنامه های اقتباسی بازم زیاد تر بشن تا آثار قوی تر و کاملی رو شاهد باشیم چون کلی کتب زیبا و جالب خصوصا در حوزه جنگ نوشته شده این سال ها