در قسمت آخر سروان شکیبا از داخل پلیس فتا به همکارش ( الهام پویا ) زنگ می زند تا او از هدیه ( با بازی خانم هانیه راد ) بپرسد آیا در حرف هایش اشاره ای به آیدی دوستش شراره کمالی ( با بازی خانم هانیه غلامی ) نکرده؟ الهام پویا می گوید نه می توانم الآن بزنم از او بپرسم ، سروان شکیبا می گوید اگر آیدی امین زارع ( با بازی آرش آب پرور ) را هم بپرسید خوب می شود الهام پویا می گوید باشه الآن تماس می گیرم. بعد از حدود ۵۰ ثانیه ( دقت کنید فقط در عرض ۵۰ ثانیه ! ) زنگ می زند به سروان شکیبا و آیدی شراره و اطلاعات دیگر را به او می گوید...در جایی دیگر از همین قسمت سروان پویا به مسوول پلیس فتا می گوید امین گوشی خود را ریست کرده بعد سرهنگ دوم پلیس فتا به او می گوید اگر بخواهید می توانیم از طریق همین گوشی ریست شده از جمله لیست تماسها، پیامک ها ، حتی دفتر تلفنش را دربیاوریم ! و سروان شکیبا به او جواب می دهد: ممنون ، پرینت همه اینها را داریم! چطور سروان شکیبا بعنوان افسر تجسس اینقدر دیر متوجه می شود که چه بر سر شراره آمده و کارش اینقدر معطل و وابسته به همکاری الهام پویا است؟ چرا این کلانتری یک سرگرد ندارد اما دژبان و بازداشتگاه دارد؟! مگر قدرت الله میرزایی ( با بازی امیر نوری ) به آن فالگیر نگفت می خواهم با دخترخاله ام ازدواج کنم پس چرا از کلانتری مرخصی گرفت و رفت پیش یک دختر دیگر ؟ دختری که مثلا گوشی اش در کلانتری جا مانده و قدرت الله بوسیله آن از داخل کلانتری به این دختر زنگ می زند و صحبت می کند اما درست موقع تحویل گوشی به وی در بیرون کلانتری ( هنگام مرخصی ) تازه متوجه می شود این کسی که عاشقش شده و گوشی اش را جا گذاشته ویلچرنشین است!؟
۱_ نه می توانم الآن زنگ بزنم *
۲_ از طریق همین گوشی ریست شده اطلاعاتی از جمله *