بی همه چیز! فیلمی با فیلمنامه اقتباسی بسیار مهم و پرمفهوم که ایرانیزه شده و البته در این راه هم توفیق داشته و هم شکست. توفیق از این جهت که مفهوم اصلی رو منتقل کرده، روایت مردمی که برای پولی که دست شون میرسه شادی میکنن و برای کاغذ رضایت برای اعدام قهرمان شون که خودشون هم مهر زدن گریه میکنن! ( پس زمینه این پوستر و همین طور نقطه ی بی هم به همین مهر اشاره داره) وقتی دهدار میگه: ((مگه خودتون مهر نزدین و انگشتهاتون رو بیارین بالا!)) متوجه میشیم که در فیلمنامه طوری هدف گذاری شده که نشون بده همه ی این مردم مقصر هستن و علاوه بر این خودشون هم نمیدونن چی میخوان! چون اگه غیر از این بود و فقط پول میخواستن، شادی میکردن و از لی لی خانم پول رو میگرفتن و اگه هم فقط قهرمان میخواستن که قهرمان رو پای چوبه دار نمیبردن تا بخوان برای اعدامش اشک بریزن! پس در واقع عنوان بی همه چیز هم به همین مردم برمیگرده، مردمی که مثل ملخ های آفت کشاورزی حزب باد هستن( اشاره دهدار) در نهایت هم فقیر هستن و هم قهرمان ندارن چون حتی پای کسی که قبولش دارن و به اسمش قسم میخورن هم واینمیستن. اشاره به جزئیات و نشانه گذاری هم از نکات مثبت دیگه فیلمنامه است، مثلا در جایی که امیر عطار در زندان هست نگاهش به ملخ مرده ای می افته که مورچه ها احاطه اش کردن و دارن میخورنش. اینهم باز اشاره به همون مردم هست، در جایی در اوایل فیلم لی لی به امیرخان میگه: ((میخوام اینجا قبرستون بزنم!)) بعد متوجه میشیم که لی لی قصد جان امیر رو کرده و قبرستون هم اشاره ای به همین بوده، ولی به حدی فراتر هم میرسیم جایی که امیرخان میگه: (( امروز من ولی فردا هم نوبت شما میشه!!)) در واقع اشاره به اینه که قبرستان جای تمام مردم این روستاست که مردن ملخ هم به همین منظور نشان داده شد. البته باز هم نمونه وجود داره، در سکانس اول نوری رو میبینیم که گاوش رو میدوشه، این گاو پربرکت هست و شیرش روزی مردم روستاست. اما با ورود لی لی این گاو سر بریده میشه که میتونه از جنس همون نشانه گذری های کاشت و برداشتی باشه، در نهایت این طور میتونه برداشت بشه که ورود این خانم شیک که به نظر کلید حل مشکلات مردم روستاست، با بیرون رفتن برکت هم همراه بوده. هرچند که بعدا به زن روستایی گاوی اهدا میکنه ولی وقتی زن شیر گاو رو برای امیرخان میبره، اون شیر رو زمین میریزه که نشون میده خبری از برکت با پول و بذل و بخشش این خانم نیست. پس پرداخت به جزئیات که از نکات مهم بوده تقریبا خوب انجام شده ولی ایراد کجاست؟ ریتمی که در اواسط می افته و داستان به جای بسط بیشتر با دیالوگهای معمولی جلو میره. در واقع دیالوگها میتونستن خیلی کوبنده تر باشن که به شخصیت پردازی و درک بهتر هم کمک میکرد. نزدیک شدن به پایان تقریبا هوشمندانه چیده شده اینکه گام به گام زمینه چینی برای اعدام امیر فراهم شده، پایان رو به خوبی توجیه میکنه وقتی آخرین نما هم دختر امیر در حال رفتن هست، اشاره ای به تموم شدن آخرین امیدهای امیر عطار برای زنده موندن هست. اما درباره بازی ها به نظرم بازی هادی حجازی فر و هدیه تهرانی از همه بهتر بود، حجازی فر به خوبی عصبانیت رو با حس بی حوصلگی خاصی مخلوط کرده که نتیجه خلق شخصیتی باورپذیر بوده. هدیه تهرانی هم در اینجا سعی در خلق بازی زیرپوستی داشته، کسی که انقدر در خلوت گریسته که الان خشم رو با لبخند زندگی میکنه! کارگردانی، تدوین و موسیقی متن عالی هستن! جای هیچ حرفی رو باقی نمیذارن! محسن قرائی حتی در فیلم متوسط سد معبر هم کارگردانی فوق العاده ای از خودش به نمایش گذاشته بود. در کل این بی همه چیز رو باید دید و بهش فکر کرد، روزگاری که بی همه چیز بهش اشاره میکنه دور از تک تک ما نیست! تاریخ میتونه به شکل دیگه ای دوباره تکرار بشه... در کل نمره ی من به این اثر ارزشمند بالای 7 هست ولی کمتر از 8 یعنی چیزی در حدود 7.5 ولی چون اینجا نمیشه 7.5 ستاره داد، 8 میدم و از طرفی هم بی همه چیز از اکثر فیلمهایی که بهشون 7 ستاره دادم قوی تر هست.
3 لایک
0نظر
بیوگرافی علی فیلم بین
گاهی لب های خندان از گونه های گریان بیش تر درد میکنند!