فاقد بار فنی زیاد و داستان تکراری یک معشوق و دو عاشق و فداکاری قهرمان قصه به نفع دیگری و .. داستان فیلم بعضا برای بیننده بخوبی ادامه ندارد مثلا اخمد ننه بابا جگرکی که فقیر و آس و پاس است بطور ناگهانی وارث ثروت کلانی شده و کارخانه دار میشود یا مشخص نمیشود نقش کاس آقا در فیلم چیست ؟ شخصی که سرش کلاه گذاشته اند اما برای انها رفاقت را تمام میکند یا شخصیت امیر پلنگ دچار تناقض است یکجا بشدت عاشق مرجان است و در جای دیگر بخاطر فداماری برای رفیق خود جرم قتل را گردن میگیرد اما نسبت به سرنوشت معشوقه خود بی تفاوت است یا کاساقا بطور کلیفردی ابله نشان داده میشود که با یک قصه بی سر و ته و غیر واقعی فریب خورده تا تمام پولش را برای خرید سنگ جادویی خرج کند که بسیار غیر واقعی به نطر میرسد در بخش دیگر کاسافا مدت زیادی با مینی بوس شرکت غیبت داشته و پس از مراجعت نه تنها از سوی کارفرما بازخواست نمیشود که براحتی مبلغی بابت تعمیر اتومبیل دریافت می نمایدهمچنین عشق امیر به معشوقه بسیار سطحی است چون بخاطر تامین هزینه عمل جراحی براحتی از او میگذرد و مانند تمام قصه های فیلمهای ایرانی دخترها با سقوط از بلندی نابینا میشوند و دچار شکستگی دیگر نمیشوند که کمی غیر عادی به نطر میرسد و موضوع عجیب دیگر اینکه احمد که به شهر میرود و پولدار میشود هویت خود را تغییر داده و با نام اقای کبیر فعالیت میکند و این سوال برای بیننده پیش می اید که ایا شخصی که جز افراد پولدار و معروف شهر است و کارخانه دار بزرگی است آیا اوراق هویتی و ..ندارد که اسم خود را عوض کرده؟ یعنی اگر ارت به او رسیده باید نام فامیلی خقیقی خود را بگوید و پس از کسب ثروت چگونه ناگهان مشخصات وی تغییر و از افراد مشهور میشود ؟ یعنی در کارخانه هیچ نام و نشانی از هویت واقعی وی وجود ندارد ؟ یا در سالهای قبل این موضوع خیلی اهمیتی نداشته ؟ در مجموع داستان فیلم در جهت ترویج فداکاری و مردانگی گام برمیدارد اما داستان بطور منطقی پیش نمی رود و ظاهرا مردم ان زمان بسیار ساده و زودباور بودند یا شاید با مقایسه روزگار فعلی تفاوتها اشکار میشود