بخش پایانی فیلم با الهام از فصل پایانی « تنگه وحشت » جی لی تامپسون ساخته شده مهدی فردی باهوش است که به راحتی دروغ می گوید ، به نظر آرام و بی آزار است اما در عین حال می تواند بسیار بی رحم و بی عاطفه باشد، پزشکی که در زندان با او ملاقات می کند_ و البته هیچ بخشی از گفتگوی وی با مهدی در فیلم نشان داده نمی شود_ او را برای وکیل تسخیری اش اینگونه توصیف می کند : « نمونه کامل و واضح یک شیزوفرن حاد و مزمن » اما به نظر می رسد که اختلال روانی یا بیماری روانی وی چیزی دیگر است مثلاً اختلال شخصیت ضد اجتماعی یا سایکوپات یا شاید هم سادیسم دارد اینکه بلافاصله پس از اعلام خبر مرگ پدرش به سراغ خواهر گلی می رود و وقتی می بیند پدر گلی قلبش درد گرفته و دارد سکته می کند و می میرد اما او هیچ گونه واکنشی نشان نمی دهد و هیچ کمکی نمی کند واقعا جای تعجب و تأمل دارد! اصلا چرا پس از تبرئه شدن در دادگاه باز هم به آزار او ادامه می دهد؟ بر فرض که گلی از نظر مهدی مرتکب گناه شده باشد اما خواهر گلی چه گناهی دارد و چرا مهدی به او هم نظر دارد ؟!
چرا وکیل گلی در دادگاه هیچ صحبتی نمی کند ؟! مسوولان مرکز روانپزشکی رازی به مادر مهدی اجازه می دادند که با خودش تابوت بیاورد آنجا یا این از توهمات پدر مهدی بود؟ آیا واقعاً بخاطر روابط نامشروع همسرش با مردان دیگر و عدم توانایی اثبات آن به تیمارستان آمد/برده شد یا مشکلش چیزی دیگر بود ؟ رسولی مگر مسوول حسابداری نبود ؟ اگر بود چرا مهدی با دیدن او پرسید آمدید من را برگردانید سر کار ؟ خودم می خواستم بیام خدمتتان !
0 لایک
0نظر
بیوگرافی احسان اسماعیلی شهمیرزادی
علاقه مند به فیلم های قدیمی ساخته شده پس از انقلاب اسلامی