نفس، شاهکاری است ماندگار در تاریخ سینمای ایران . شاید جمله ی فوق از نظر کسانی که بر خلاف نگارنده مسحور فیلم نشده اند، کمی اغراق آمیز به نظر برسد اما با اینحال انکار ویژگی های تحسین برانگیز نفس اجحاف و بی انصافی است. سومین فیلم نرگس آبیار سفری است خاطره انگیز و پر از کودکی، پر از بازی، پر از شیطنت ، پر از عشق، پر از شیرینی ها و تلخی ها و پر از زندگی. نفس با جادوی سینما ما را به عنوان مخاطبش سحر می کند و سوار بر قالیچه ی سلیمان به دنیای زیبای دختر بچه ای در سالهای نه چندان دور میبرد تا با او بخندیم،گریه کنیم،کودکی کنیم،بازی کنیم، داستان بخوانیم،رویا پردازی کنیم،غر و لند های ننه آقا را بشنویم، کتک بخوریم، عاشق شویم، بمیریم...و دوباره در زلالی آب زنده شویم و فراموش کنیم که دوساعت تمام در سینما بودیم و وقتی به خودمان آمدیم با خاطرات آن دو ساعت خاطره بازی کنیم و دلتنگ بهار ، هم سفر بی گناهمان و خنده ها و گریه هایش شویم. بهاری که جنگ، زمستان خنده هایش میشود و چون بهاری نو سوار بر قایق کوچکش به سوی دنیای رویاهایش میرود و تنهایمان میگذارد. و یک شاهکار مگر چیزی جز این است. مگر چیزی جز به تصویر کشیدن زندگی است با تمام فراز و نشیبهایش و مرگ با تمام تلخی اش. نرگس آبیار با نفس تبحر چیره دستانه اش در کارگردانی را با به تصویر کشیدن زندگی و تمام جزئیاتش نشانمان میدهد. با میزانسن هایی فوق العاده و دکوپاژهایی که در چند صحنه ی فیلم مو به تن مخاطب سیخ میکند. بازی ها فوق العاده اند ، پانته آ پناهی ها غوغا میکند در نقش ننه آقا ، ساره نور موسوی(بازیگر نقش اصلی فیلم) به بهترین شکل ممکن بهار را بازی میکند، شبنم مقدمی در یک سکانس هر بیننده ای را انگشت به دهان میکند و همچنین مهران احمدی ، جمشید هاشم پور و دیگر بازیگران فیلم. موسیقی، فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس و گریم هر کدام طوماری از حسنند و دست به دست یکدیگر ارزشهای بی اندازه نفس را بیشتر میکنند. نرگس آبیار با نفس توانایی خود را اثبات کرده و نام خود را به عنوان یکی از بزرگترین کار گردانان زن ایران ماندگار میکند.