آقای میرکریمی خراب کرد! ازونجایی که میرکریمی را باید با فیلمهای خودش سنجید تا بتوان لطفی به او کرد این اثر یک عقبگرد کامل بود. فیلمی که داعیه دار صحبت از حرفای زیادی بود اما تمام حرفهارا با لکنت ادا میکرد. به نظرم اگر برای کارگردانها هم مثل برنامه نویس ها مسابقه سرعتی بگذاریم. میرکریمی اولین کسی است که پروژه را تمام میکند و به سینما مسلط است. اما این اثر او هر چقدر ضعف کارگردانی و فنی و سوژه نداشت، ضعف فیلنمامه داشت. نه تنها تا پایان فیلم هیچ مشکل و گره ای حل نمیشود بلکه شناخته هم نمیشود. من هنوزم فکر میکنم واقعا مشکل این دختر از کجا نشات میگرفت؟ کار افراطی پدر؟ سنتی بودن او؟ و یا لجبازی اش؟ و برای هر کدام ازینها هم نشانه هایی دارم.ابتدا که با فضای کاری پدر روبرو هستیم مشکل را کار میپنداریم به حدی که او فرصت و یا تمرکز برای حرف زدن با دخترش ندارد. و بعد از سفر دختر، به مشکل غیرتی بودن او میرسیم که خود دختر هم به دوستش میگفت، مساله ای دمده که در شان میرکریمی نبود و وقتی پای خواهر او به ماجرا کشیده میشود او مساله را لجبازی میداند که در عین اینکه دختران اشتباه می کنند او باید لجبازی نکند و با فهم صحیح خود قضاوت نکند. و بعد پدر گریه می کند و تمام. این را چون با تک تک نماهای خانه سازمانی نفت خاطره دارم و روزی در آنجا زندگی کرده ام و شرکت نفتی ها را میشناسم میگویم که ای کاش همان مساله کار و خانواده تا پایان فیلم ادامه داشت و این سوژه بکر اینطور خراب نمیشد...