مارسلین یک بازیگر است 40، تک و بدون فرزند، تمرینات خود را برای ماه تورن ژن در کشور آغاز می کند. دنیس، مدیر، او را به شدت تحسین می کند و وعده می دهد او روی صحنه را خوشحال می کند - او درخشید. اما همه چیز برنامه ریزی نمی شود. دنیس Marcelline را به دستیار خود، Nathalie معرفی می کند. دو زن در بیست سال پیش در مدرسه درام بودند. ناتالی به او می گوید که مجبور است بازی کند: او همسر و فرزند دارد. مارسلین و ناتالی به نظر می آیند مثل یک آینه، هرکدام در زندگی دیگر او دیده می شوند، رویاهای که او نمی تواند تحمل کند. جلسه آنها برای اولین بار در یک سری لرزهای است که زندگی مارسلین را به وحشت انداخته است.