یک مرد حدود چهل ساله داستان را از زمانی که او در نوجوانی در شهر دیترویت با شکوه او و سه نفر از علاقه اش به دوستانش با خواهران اسرارآمیز و محکوم لیسبون بود، می گوید. در سال 1974، خواهران 17 ساله ترسی، مری شانزده ساله، بانی، پانزده ساله، لوکس چهارده ساله و سیسیلیا سیزده ساله بودند. شیفتگی آنها همچنان باقی می ماند زیرا آنها سعی می کنند تمام داستان را با هم جمع کنند. خواهرها تنها به دلیل داشتن پدر و مادر، آموزش ریاضی در مدرسه خصوصی دخترانه و مادر مادری کاتولیک که عمدتا قوانین خانوار را رعایت می کردند، اسرار آمیز بودند. این داستان عمدتا بر دو حادثه و موقعیت های ناشی از زندگی دختران تمرکز دارد. اولین اقدام Cecilia بود تا عواطفش را بر زندگی اش مقابله کند. و دوم رابطه بین Lux بود - خواهرانی که قوانین خانواده را بیشتر آشکارا در انجام آنچه که اکثر نوجوانان می خواهند انجام دهد - و Trip Fontaine، که می تواند هر دختر مورد نظر خود را داشته باشد، اما تنها لوکس را دوست دارد.