داستان برخی از مهاجران نشان می دهد که تمایل به پیدا کردن یک مکان برای زنده ماندن آنها را از نتیجه جنگ عراق محو می کند. عاطف همراه با دخترش و پسر بیمار به برلین می آیند؛ جایی که هیچ تهدیدی برای زندگی آنها وجود ندارد اما آنها متوجه هستند که زندگی همه چیز در مورد زنده ماندن نیست.