در این برنامه با یک قصه، موضوعی بیان میشد و وظیفه بعدی بر عهده بازیگران بود که به نحوی موضوع را بسط بدهند و مسئلهای که در داستان ایجاد شده بود را با کمک آقای حکایتی حل کنند. در این میان، آقای حکایتی که شالی بر گردن و کتاب قصهای بزرگ در دست داشت، به شیوه کاملا غیرمستقیم و بدون آنکه پندی دهد، تلاش میکرد تا آن پیام مورد نظر را به مخاطب کودک برنامه منتقل کند. در این لحظات بود که بازیگران با هم توافق میکردند که آقای حکایتی قصهای را برایشان تعریف کند و بعد با یک ریتم تند دکور صحنه متناسب با داستان تغییر میکرد.