مردی شهرستانی و ساده دل به قصد یافتن همسری مناسب به تهران میآید.او در تهران با زن بدکارهای آشنا میشود و به تصور اینکه همسر دلخواهش را یافته، تقاضای ازدواج میکند.مرد شهرستانی به زودی به حقیقت پی میبرد با این حال از تصمیم خود منصرف نمیشود و از زن میخواهد که گذشتهاش را فراموش کند و تقاضایش را بپذیرد.مرد شهرستانی از معشوق زن کتک سختی میخورد و در پایان در حالیکه پاک دلیاش را از دست نداده به شهر خود ازمیگردد.