مجید و نسیم زن و شوهر جوان و عاشق، با هم زندگی شیرینی را می گذرانند. مجید نزد پدر نسیم کار می کند، اما مجید پس از مدتی به کارهای پدر زن خود مشکوک می شود، پدر نسیم با آگاهی از این موضوع توطئه ای را طرح می کند تا او را از سر راهش بردارد. مجید در یک صحنه سازی به جرم قتل دستگیر و راهی زندان می شود. نسیم با وجود تمام تلاشش نمی تواند حکم اعدام مجید را لغو یا به تعویق بیندازد. نسیم که در بهزیستی کار می کند، از سوی یکی از تحت درمان های خود (زنی به نام ثریا) با دو زن دیگر (قرقی و شراره) آشنا می شود و چون آنها از موضوع مجید و نسیم آگاهی دارند به او پیشنهاد می کنند که مجید را در مسیر زندان به محل اعدام بربایند، و به خاطر این کار پول زیادی را از او طلب می کنند. در ابتدا نسیم این موضوع را جدی نمی گیرد، نسیم در ملاقاتی با مجید به شخصی مهم به نام طوطی معرفی می شود. طوطی، نسیم را برای رسیدن به هدفش به شخصی به نام صابر معرفی می کند (به شرطی که پس از موفقیت از طریق اینترنت افشاگری کنند). صابر شرط همراهی خود را صد میلیون تومان پول نقد بیان می کند. دختران برای تأمین پول فوق به اضافه دستمزد بقیه افراد، از شرکت پدر نسیم با طراحی مناسب دزدی می کنند. اما صابر پس از آموزش های لازم افراد خود درست روز قبل از عملیات به سفارش طوطی آنها را تنها می گذارد. نسیم و بقیه به ناچار مأموریت خود را دنبال می کنند و روز مقرر مجید را نجات می دهند. صابر با سفارش های روح زن خود در آخرین لحظه به کمک آنها می آید و تنها کشته این عملیات نیز هست. پدر نسیم با نقشه طوطی در یک ترور ساختگی کشته می شود و از این پس با هویت جدید به مأموریت تازه می رود، مجید و نسیم از طریق اینترنت افشاگری می کنند ولی در پایان دستگیر می شوند.