نیلوفر و احمد در جریان عروسی دوستانشان با هم آشنا می شوند و ازدواج می کنند آنها با هم به سفر می روند و در یک تصادف هر دوپای نیلوفر فلج می شود. و به گفته دکتر، نیلوفر احتیاج به یک شوک عصبی دارد تا دوباره بتواند راه برود. احمد سعی می کند با کمک دختر دایی اش، آیدا و به بهانه ازدواج با او این شوک را در او ایجاد کند. اما فایده ای ندارد و نیلوفر تقاضای طلاق می کند. احمد همه چیز را برای او توضیح می دهد و نهایتا با وکالت نامه ای حق طلاق را به نیلوفر می دهد، او را مجددا به زندگی مشترک باز می گرداند